«سائر»
«سائر»
خواندن ۲ دقیقه·۴ روز پیش

دست انداز

من کی هستم؟

چند وقت پیش داشتم یه موزیک ویدیو نگاه میکردم و خوب اون رقص بدن و حرکات خواننده موقع آهنگ خوندن خیلی جالب بود واسم.یه جورایی انگار داره رقص سماع میکنه و اون حالت بیخودی رو کاملا حس میکردم.

تیپ خواننده هم خیلی خوب بود از این نظر هم جالب بود واسم.یه لباس نه جلف نه قدیمی.رنگشم عالی...

بعد یاد یه تیکه از کتاب «من،زندگی،موسیقی» افتادم که میگفت آهنگ باعث میشه که احساسات بر شما چیره بشوند و شما برده احساساتتون بشید و کسی که موسیقی میسازه بتونه شما رو تحت سلطه خودش بگیره و هرطور خواست شما رفتار کنید.

این در ذهنم گذشت و گفتم ببین حتی خود خواننده هم تحت سلطه قرار گرفته و احساساتش اونو کنترل میکنند...

خواستم از این موضوع رد شم که یه مرتبه یه صدایی داخل ذهنم گفت ینی اگه یکی طبق عقل رفتار کنه اسیر عقل محسوب نمیشه؟

این باعث شد من هنگ کنم! من کی هستم که بفهمم تحت سلطه چی قرار نگیرم؟ ما برای هرچیزی از صفت مالکیت استفاده میکنیم...

عقلم

قلبم

فکرم

ماشینم

پولم...


واقعا این من کیه؟

تا به امروز نفهمیدم این من کیه اما فهمیدم که چه چیزایی نیست...نه عقله،نه قلبه و نه هیچ چیز آشنای دیگه...یادمه زمان کنکور یه جمله نوشته بودم چسبونده بودم به دیوار که ما فراتر از تمام وجودمان هستیم و از آن برای رسیدن به خواسته هامون استفاده میکنیم...


فطرت پاک

سر کلاس ژنتیک بودیم و داشتیم احتمال به ارث رسیدن ژن‌ها مختلف رو بررسی میکردیم.استاد گفت داخل بعضی تحقیقات موش مادر و موش پسر یا پدر و دختر رو با هم آمیزش دادند و اینکه الآن شما از این کار مشمئز میشید به خاطر اینه که فطرتتون پاکه...من برگشتم گفتم استاد صرفا به خاطر اینه که عادی نشده:) و یه جورایی احساس میکنم که منو ایگنور کرد و جوابم رو نداد...

وقتی زیاد در معرض یه کار اشتباه باشی برات عادی میشه و خب این کجاش به فطرت ربط داره؟ چرا هیچ کس از غیبت حالش بد نمیشه؟چون یه چیزی هست که از بدوتولد باهاش در ارتباط بودند....

یا اصلا در همین مباحث جنسی...

من خودم به شخصه از بس کاپل و دوست‌دختر و دوست‌پسر دیدم و مثلا با پسره دوستم و اینا برام عادی شده و اصلا مث قبلا ها نمیگم وای فلانی با فلانی تو رابطه هست!چیزی که میبینم مثلا برای پدر و مادرم هنوز عادی نشده.نمیگم که کارشون درسته اما حساسیت قلبیم کم شده و این بده! امام علی یه جمله دارن که میگن برای تغییر محیط اطرافت اگه هیچ کاری هم نتونستی کنی با قلبت جهاد کن و در دل از اون بدت بیاد ولی این جهاد با قلب نتیجه فطرت نیست بلکه نتیجه عقله!عقلی که تشخیص میده یه چیز اشتباهه و لذا انجامش نمیده و ازش بدش میاد.شما اگه بری در مورد آسیب‌‌های اجتماعی اینجور روابط بخونی مثل کتاب من و دوست...ام...بدت میاد از اینجور روابط دوباره ولی اینکه یه نفر بدون هیچ اطلاعاتی از این چیزها بدش میاد به خاطر اینه که صرفا براش عادی نشده:)








آسیب‌های اجتماعیمن کی هستمچالش‌های روزمره
پیدا به ضمیرم او پنهان به ضمیرم او این است مقام او دریاب مقام من...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید