یکی از مسائلی که در فضای تربیتی با آن مواجهه هستیم، مسئله آموزش بدون پرورش است.
نسخه های آموزشی قالبی که انسان های گچی می سازد. شابلون های تک شکل که ،یاد گیری را در حرف ها خلاصه کرده اند
حرفهایی، که آدمک های پر از خالی می سازند. و راه رسیدن را نمی نمایاند و در مواجهه با موانع راهکار های خط کشی شده دیگر به کار نمی آیند. یکی از آن چیز هایی که خط کشی ها را بهم میریزد.الگو ها هستند. و می تواند دنیای تربیتی را تغییر دهد. زیرا وقتی از الگو حرف می زنیم با یک عمل ربرو هستیم با یک تکامل به انتها رسیده مواجهیم. الگو یا همان قهرمان اوج را نشان می دهد. قهرمان ها موانع را پشت سر گذارده اند و به سمت هدف حرکت کرده اند. و در بالای قله ایستاده اند. نظام پرورشی دنیای امروز نوجوانان ما خالی از قهرمان های واقعی هست.معرفی قهرمانان واقعی، نوجوان را از خطر قهرمانهای بادکنکی که در مواجهه با موانع و سختی ها با یک سوزن تق شان در می آید و می ترکند نجات می دهد. تربیت های بدون قهرمان مثل پیمودن مسیر بدون نشانه و راهنما است. شاید بی اسوه هم بشود راهی را پیمود ولی مسیر کمی سخت و خسته کننده می گردد. اسوه یعنی انتهای راه یعنی کسی که موانع را شناخته و از آن ها به سلامت گذر کرده است.
در شب تاریک،الگو ها مانند ستاره های جهت نما هستند که مسیر را نمایان می کنند و انسان را از گرداب سرگردانی نجات می دهند.