
گاهی اوقات در اکانت اینستاگرامم فیلم هایی که دوست دارم رو معرفی میکنم باید اعتراف کنم از بین فیلم های منتخبی که با دوستانم به اشتراک می گذارم فیلم هایی هستند که دلم نمی خواهد به کسی معرفی کنم یا راجبشان اصلا با کسی حرف بزنم شاید میزان تاثیر مفهوم فیلم بر ضمیر ناخودآگاهم انقدر عمیق و شاید نا مکشوف بوده که تنها دوست داشتم این فیلم ها رو با آدم های خالص و نزدیک زندگی ام شریک بشوم درست مثل همین سبک کتاب ها و مهم تر رازهای زندگیمان که همچنان تا بی نهایت شاید سر به مهر باقی بمانند . . . چیزی که از این مطلب مدنظر منه راجب فیلم ها یا اون آدم ها نیست راجب خودم و خودمونه
بارها شده فیلمی رو با آدم هایی که برای من خالص و عمیق هستن نگاه کردم و تاثیر فیلم روی اون آدم ها انقدر کمرنگ و ضعیف بود که من به خودم و معیارها و چارچوب هایی که برای یک فیلم فوق العاده قائل میشم شک کردم . . . و این موضوع متقابلا برای اونها هم پیش اومده . . . بارها و بارها
و مهم تر از همه شاید اگر هریک از ما ده سال بعد همون فیلم رو دوباره تماشا کنیم حتی نظرات جدید و متفاوتی با نظارت قبلی خودمون داشته باشیم
می دونین این موضوع فارغ از مثال فیلم در مسایل مختلف کوچیک و روابط نزدیک و صمیمی خانوادگی _ دوستی _ کاری و حتی عاطفی بارها پیش میاد ؛ متاثر شدن من از چیزی که دیگران متوجه نمیشن و بالعکس پیامدهایی که این حس در اشخاص و روابط به وجود میاره به طور عجیبی منفعل و تکراریست و اصلا چرا باید با سرخوردگی و بدون انعطاف پذیری همراه باشه . . . این عدم انعطاف پذیری آدم ها و اطرافیانم باعث شده باور کنم که آدم ها خودشون رو نمیشناسن و چیزی که به زبون میارن رو نمی فهمن خصوصا ما ایرانی ها به دلیل اینکه استقلال شخصی رو کاملا تجربه نمی کنیم و خیلی دیر در شرایطی که مسئولیت های مهم بهمون سپرده بشه قرار میگیریم خیلی دیرتر با خود واقعیمون روبه رو میشیم . . . و این باعث میشه با رویا پردازی راجب خود واقعیمون ؛ شخصیتمون رو بسازیم .
برای مثال انرژی مثبت برخی از آدم ها در دیدار اول باعث شد بهشون نزدیک و صمیمی بشم اما متعاقبا در موقعیت های رفتاری به شخصه شاهد بودم که خلاف کلام و باور شخصیشون واکنش نشون دادن بارها برای هممون پیش اومده که بخاطر اینکه خود واقعیمون بودیم انتخاب شدیم و به مرور زمان در همان جمع بخاطر همون خود واقعی بودنمون زیر سوال رفتیم . . . چرا مگه چه اشتباهی از ما سرزده می دونید علتش چیه آدما گاهی مرز بین چیزی که دوست دارن باشن و چیزی که در شرایط مختلف هستن رو گم می کنند و از شما انتظار دارند که مثل مورد اول روشون حساب باز کنید و رفتار کنید درحالی که باوری که از خودشون دارن در حد وهم و خیالات و گاهی جملات کلامی باقی میمونه . . . گاهی خودمون هم دچار این معضل مسری میشیم اما نحوه ی رفتار اطرافیان خیلی به کاهش یا تشدید این مسایل دامن میزنه اینکه ما به کسانی احتیاج داریم که همواره تاییدمون کنن یا آدمایی که ما رو در چالش با اون خود صرفا خیالی قرار بدن ؟
می دونم خیلی پراکنده نوشتم اما تصمیم گرفتم این اصل تکراری که هر کی من رو تایید کرد دوست منه رو نه فقط ذهنی حتی رفتاری و ارتباطی , در عمل نه صرفا مثل همه در کلام حذف کنم میخوام این بار به آدم هایی که حتی در دیدار اول بی دلیل حس خوبی بهشون ندارم شانس و فرصت برقراری ارتباط بدم حداقل در ازای تموم اون آدم هایی که بارها با لبخند و مهربونی بهمون نزدیک شدن باورشون کردیم و در عمل بخاطر یک اختلاف کوچیک و تفاوت ناچیز بهمون آسیب زدن . . .
در واقع باید انقدر بخود واقعیمون نزدیک بشیم که واهمه ایی از ارتباط با آدم هایی که در نگاه اول مخالف یا حتی متفاوت با ما هستند نداشته باشیم نباید نسبت به آدم ها موضعی وجود داشته باشه و باید بپذیریم تموم این مواضع از ضعف درونی و عدم شناخت واقعی خودمون شکل میگیره . . .
در آخر باید بگم ؛
اول باید خودمونو انتظاری که از خودمون داریمو بشناسیم در واقعیت و شرایط مختلف باش رو به رو بشیم ضعف ها و قدرتهامون رو لمس کنیم سعی در ایجاد یک تعادل نسبی بین ویژگی های مثبت و منفییمون داشته باشیم و روی همشون سرمایه گذاری کنیم در این صورت حتی در تنهایی محض هم لذت و رضایت خاطر همراهمون خواهد بود و در غیر این صورت همیشه متکی به حمایت و تعریف و تمجید آدمهایی هستیم که اونا هم قدرت تنها نشستن راه رفتن و تصمیم گرفتن با خودشون رو ندارن و برای همیشه متوسل به سایر آدم ها میشن تا با تایید اونا خودشون و دیگران رو توجیه کنند .
در نهایت این ما هستیم که تصمیم میگیریم
نقطه