محمدصادق سلیمی
محمدصادق سلیمی
خواندن ۶ دقیقه·۲۰ روز پیش

مکه، لسترسیتی و ریچارد شیردل

پیش‌نویس: تصاویر و ویدیوی این متن، در این پست از کانال تلگرام‌م موجوده. اگر دوست داشتید، سر بزنید.
کتاب کیمیاگر
کتاب کیمیاگر

در بهار امسال کتاب «کیمیاگر» (به انگلیسی The Alchemist) از Paulo Coelho را از دوست عزیزم سجاد هدیه گرفتم.

برای من، جالب‌ترین چیز در این کتاب، حکایت بلورفروشی بود که رویای سفر به مکه را داشت اما دوست نداشت رویایش را عملی کند!

بلورفروش پاسخ داد:
همین دو روز پیش به من گفتی که هرگز رویای سفر نداشته‌ام. پنجمین تکلیف هر مسلمان یک سفر است. ما باید حداقل یک بار در هر دوره زندگی به سفر مقدس مکه برویم. مکه بسیار دورتر از اهرام است. وقتی جوان بودم ترجیح دادم که اندک پولی را که داشتم در راه افتتاح این مغازه خرج کنم. فکر می‌کردم روزی آن قدر ثروتمند می‌شوم که بتوانم به مکه بروم.
پول هم در می‌آوردم اما نمی‌توانستم کسی را برای مراقبت از بلورها بگذارم چون بلورها اشیاء ظریفي هستند. در همان زمان افراد زیادی را می‌دیدم که در مسیر مکه از جلوی مغازه من می‌گذشتند. در میان آن‌ها زائران ثروتمند هم بودند که همراه با خادمان و شترهاشان سفر می‌کردند اما بیشترشان, مردمی بسیار فقیرتر از من بودند. همه می‌رفتند و خوشنود بر می‌گشتند و نماد زیارت را بر سر در خانه‌های خود می‌آویختند. یکی از آن‌ها کفاشی است که زندگیش را از راه تعمیر کفش‌های دیگران می‌گذراند. به من گفت که نزدیک یک سال در صحرا راه رفته اما وقتی برای خرید چرم، کوچه‌های طنجه را می‌پیمود، بیشتر خسته می‌شده.

پس اکنون چالش بلورفروش هزینه و پول سفر مکه نیست:

جوانک پرسید:
چرا حالا به مکه نمی‌روی؟
بلورفروش پاسخ داد:
چون مکه است که مرا زنده نگه می‌دارد. چیزی است که تحمل این روزهای شبیه به هم، این جام‌های بالای تاقچه‌ها و ناهار و شام در آن قهوه‌خانه‌ی نکبت‌بار را برایم قابل تحمل می‌کند. می‌ترسم رویایم را تحقق ببخشم و بعد انگیزه‌ای برای ادامه زندگی نداشته باشم. تو رویای گوسفندان و اهرام را در سر داری؛ تو با من فرق داری چون تو می‌خواهی به رویایت تحقق ببخشی. من فقط رویای مکه را مي‌خواهم. تا کنون هزاران بار، عبور از صحرا، ورود به میدانی که کعبه مقدس در آن است و هفت باری را که باید دورش بگردیم تا بتوانم حجرالاسود را لمس کنم تصور کرده‌ام. کسانی را که کنارم هستند، جلویم هستند، تصور کرده‌ام و صحبت‌ها و نیایش‌هایی را که با هم انجام می‌دهیم...
اما می‌ترسم این‌ها فقط یک فریب بزرگ باشد. برای همین، هنوز رویایم را ترجیح می‌دهم.

بله! بلورفروش، داشتن رویایش و در آغوش گرفتن رویایش را، به تحقق رویایش ترجیح می‌دهد.

به راستی که آرزو داشتن زیباتر است یا به آرزو رسیدن؟

پس از خواندن داستان بلورفروش، به یاد این افتادم که من هم خیلی دوست داشته‌ام به انگلیس بروم.

اما من نیز هم‌چون بلورفروش از تحقق رویایم ترسی دارم. اگر واقعیت این سفر از رویایم زیباتر نباشد چه؟

یکی از چیزهایی که برای من از انگلیس جذاب است و دوست دارم تجربه‌اش کنم، جو فوتبالش است. ⚽️

در انگلیس شهرهایی وجود دارد که موقع بازی از هر ۸ نفر جمعیت شهر، ۱ نفر در استادیوم 🏟 حضور دارد. :))

🏘 شهر Wolverhampton

🐺 تیم Wolverhampton Wanderers

👤 جمعیت شهر: ۲۶۳،۷۰۰

🏟 ظرفیت استادیوم: ۳۲،۰۵۰


🏘 شهر Brighton & Hove

🦆 تیم Brighton & Hove Albion

👤 جمعیت شهر: ۲۷۸،۰۰۰

🏟 ظرفیت استادیوم: ۳۱،۸۷۶


🏘 شهر Leicester

🦊 تیم Leicester City

👤 جمعیت شهر: ۳۶۶،۰۰۰

🏟 ظرفیت استادیوم: ۳۲،۲۶۱

تصاویری از هواداران برایتون، لسترسیتی و ولورهمپتون
تصاویری از هواداران برایتون، لسترسیتی و ولورهمپتون

🦅⚽️ فوتبال و استادیوم‌های هیجان‌انگیز به نوعی یادآور دوران کودکی من هم هست. به یاد دارم هنگامی که ۱۰ و ۱۱ ساله بودم، به شدت شاهین بوشهر را دنبال می‌کردم و گاهی به استادیوم می‌رفتم.

یک بار بازی شاهین و راه‌آهن بود و محمدصادقِ ۱۰ ساله نیز در استادیوم شهید بهشتی 🏟، لباس شاهین با اسم Iman و شماره 20 را به تن داشت که متعلق به «ایمان حیدری» (مهاجم شاهین) بود.

از قضا در آن بازی ایمان حیدری نیز گل زد و هوادارانی که دور من بودند، به خاطر لباس Iman که پوشیده بودم، شادی‌کنان من را به بالای سر خودشان بردند. 😂🕺

این طور بود انگار که من برای شاهین گل زده‌ام. :))

🏰 یک چیز دوست‌داشتنی دیگر از انگلیس برای من قلعه‌های بسیارش است.

بازی ⚔️ جنگ‌های صلیبی بخش خوبی از خاطرات دوران کودکی من را ساخته است.

این بازی نه تنها خلاقیت و تفکر من را در کودکی ساخته است، بلکه مدتی حین انجام این بازی، در سوریه و لبنان زندگی می‌کردیم.

فرض کن صبح به قبر واقعی صلاح‌الدین ایوبی 👳‍♂️ رفته باشی و شب در خانه Stronghold Crusader بازی کنی.

قلعه‌های سوریه و قبر صلاح‌الدین ایوبی 👳‍♂️ (عکاس: پدرم)
قلعه‌های سوریه و قبر صلاح‌الدین ایوبی 👳‍♂️ (عکاس: پدرم)

اولین مواجهه من با این بازی این طور بود که به همراه برادر بزرگ‌ترم به اتاق کامپیوتر مجتمع آموزشی زینبیه دمشق رفتیم و برادرم با دوستانش به طور شبکه با هم‌دیگر بازی کردند. (۴ در برابر ۴)

اتاق کامپیوتر شور و هیجان خاصی داشت. :))

«چوب بفرست!» — «آهن بفرست!» — «به فلانی حمله کنیم!»

🎮 سال‌ها بعد، برادرم به من Visual Basic 6 را یاد داد و بازی‌ای به اسم «جنگ‌های سلیمی» در مدرسه راهنمایی و دبیرستان ساختم که شخصیت‌های کلاس‌مان بودند.

ورودی بازی جنگ‌های سلیمی که در دوران راهنمایی ساختم.
ورودی بازی جنگ‌های سلیمی که در دوران راهنمایی ساختم.

بگذریم. خلاصه که رویای سفر به UK و London زیباست. اما برای من معلوم نیست که تحقق این رویا چیز خوبی باشد.

در صورت تحقق این رویا، بدترین اتفاق این است که رویایم را از دست می‌دهم و دیگر نمی‌توانم آن را در آغوش بگیرم.

هم‌چنان که بلورفروش گفت:

مکه است که مرا زنده نگه می‌دارد. چیزی است که تحمل این روزهای شبیه به هم را برایم قابل تحمل می‌کند.

در مورد امکانِ عدم زیبایی تحقق رویا، اتفاقا حدود ۱.۵ سال پیش نیز، یک بار خواب دیدم که به همراه پدرم به لندن رفته‌ام. اما چه خواب وحشتناکی بود.

در آن خواب من و پدرم هم‌دیگر را گم کردیم. من نیز نه شارژ داشتم و نه اینترنت و نه پول. کلید محل اقامت‌مان را گم کردیم.

آدرس‌ها را نیز بلد نبودم. فردای آن روز هم دیگر وقت پروازمان به سمت تهران بود و کلا درست جایی را نگشته بودیم.

خلاصه که در نهایت از خواب بیدار شدم و خدا را شکر کردم که همه چیز خواب بوده است.

فعلا از سفر به انگلیس همین عکسِ عکسم (به سبک حرم) که حسان از استادیوم Arsenal برایم فرستاده است، کافی است و امیدوارم جهان بگذارد که با همین هم خوش‌حال باشم.

از همین جا هم می‌شود سلام داد و ثواب زیارت آن را دریافت کرد.

🙋‍♂️ السلام علیک یا Thierry Henry

🙋‍♂️ السلام علیکم یا Arsene Wenger و اصحابه اجمعین

عکسِ عکسم از Emirates Stadium (عکاس: حسان)
عکسِ عکسم از Emirates Stadium (عکاس: حسان)

در نهایت خطاب به این که بالاخره این متن را نوشتم، صدای 🤴ریچارد شیردل پخش می‌شود که می‌گوید:

«عالی بود! ما همه تحت تاثیر پیروزی تو قرار گرفتیم.»


پی‌نوشت: ممنون از محمدحسین شاهمرادی که تشویقم کرد این داستان رو بنویسم.


اگر دوست داشتید، می‌تونید از بلاگ و فعالیت‌های متن‌باز من، حمایت کنید:

حمایت ریالی

حمایت ارزی

مکهقلعهجنگ‌های صلیبی
فارغ‌التحصیل کارشناسی مهندسی کامپیوتر شریف - اهل بوشهر - دوست‌دار یادگیری و یاددهی - دوست‌دار حل مسئله و برنامه‌نویسی :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید