گفتیم دنیا ظرف محدودی برای لذتهاست. یعنی ما هرمقدار هم که بخواهیم در دنیا لذت ببریم و به تعبیر امروزیها حالش را ببریم به سرحد نهایی خوشی نمیرسیم. چون خیلی جاها لذتهایی که مورد علاقه ماست در دسترس ما نیست یا خود آن لذت با درد مواجه است یا در ادامه دچار تکرار میشود و یا حتی همان لذت، ما را از لذتهای همزمان دیگر محروم میکند و بعد از مدتی برای ما حسرت ایجاد میکند.
اینجاست که به این منطق رسیدیم که حتما باید عالم دیگری وجود داشته باشد تا خوشیها، لذتها، کامیابیها و عشرتهای انسان، بینهایت باشد. جایی که انسان هیچ محدودیتی نداشته باشد و حاکم مطلق باشد.
اما از طرف شما دوستان چند تا سؤال مطرح شد. یکی از سؤالها این بود که پرسیدید آیا من با این حرفها میخواهم شما را دعوت به ترک دنیا کنم و با حالت عصا قورت داده، شما را نهی کنم که مطلقا دنبال خوشی نروید. ناچارم این اتهام را با شدت تکذیب کنم. هرگز نظر من این نیست. همه ما برای خودمان لذتهایی داریم و خوب است که داشته باشیم؛ و اتفاقا باید از همه امکانات دنیا – به تعبیری نعمتهای الهی – بهرهبرداری کنیم. اصلا دنیا برای استفاده درست ما خلق شده است. اما من خواستم این توجه و هشدار را بدهم که شما هرمقدار هم از لذتهای دنیایی استفاده کنید باز محدود و ناپایدار است. ذهنتان به ارضاء و اقناع نهایی نمیرسد. یعنی خلاصه هیچجا نخواهد بود که بتوانید یک آخیش بلند بگویید و سبوی لذت رو به کناری پرت کنید. چون هرچه جلو برویم تشنهتر و خستهتر میشویم.
فایده این نگاه واقعگرایانه این است که بیش از حد برای لذتطلبی حرص نمیزنیم. دوم اینکه اگر در مسیر شادی و کامیابی ما اختلالی پیش آمد یا مانعی تراشیده شد دچار بحران و ایست قلبی نمیشویم. سوم اینکه در انتخاب لذتها اهداف بلندتری را مد نظر میگیریم. با این محوریت که کدام لذت میتواند آینده من را شادتر و زندگی دنیایی و آخرتی من را آبادانتر کند؛ و چهارم اینکه مقداری هم برای لذتهای دنیای دیگر ذخیرهسازی و ایمنسازی کنم. بنابراین اگر لذتطلبی این دنیایی قرار است دنیای بینهایت آینده را به آتش بکشد حتما اینجا باید عاقلانه رفتار کرده و از آن اجتناب کنیم.