معرفی کتاب «مصائب من در حباب استارتآپ»

این روزها، کتاب جالب، مؤثر و متفاوتی خواندم با عنوان:
«مصائب من در حباب استارتآپ»
نویسنده: دنیل لاینز؛ ترجمه: سعید قدوسینژاد؛ نشر اطراف
نویسنده کتاب، وبلاگنویس و خبرنگاری است که سالها دبیر بخش فناوری نیوزویک بوده؛ اما در سن 51 سالگی به خاطر بحران مخاطب در مطبوعات کاغذی، عذرش را میخواهند و به تعبیر سادهتر در کمال غافلگیری اخراجش میکنند. او که به گفته خودش حالا پا به سن گذاشته، به خاطر هزینههای زندگی مجبور میشود هرچه زودتر شغل جدیدی پیدا کند. پس بر خلاف سابقه شغلی خود، بهناچار به سیلیکونولی Silicon Valley (دره فناوری آمریکا) میپیوندد و کارمند شرکتی فناور و استارتآپی به اسم «هاباسپات» میشود. این شرکت که مأموریت خود را در تولید نرمافزارهای بازاریابی برای سایر شرکتها تعریف کرده از جذب و استخدام این روزنامهنگار، بهره رسانهای زیادی میبرد. جالب آنکه آنجا شرکتهای بزرگ برای هرنوع اقدام خود از جمله استخدامها و اخراجها بیانیه صادر میکنند؛ گرچه گاه به دروغ، گاه اغراق شده و گاه نمایشی؛ تا هم تکلیف خود را نسبت به نهادهای بورسی آمریکا ادا کرده باشند و هم به سهامداران خود اطلاعات بهموقع بدهند.
نویسنده که خود سالهای سال، خبرنگار تحقیقی درباره شرکتهای فناور و استارتآپها بوده و گمان میکرده با مسائل آنان به طور کامل آشنایی دارد و از زیر و بمشان مطلع است برای اولین بار به صورت واقعی وارد یک استارتآپ شده و واقعیت این شرکتها را از درون تجربه میکند. او خیلیزود متوجه میشود باطن این شرکتها با ظاهرشان تفاوت بسیاری دارد و بخشی از این استارتآپها، چیزی جز تله پول و رؤیافروشی به آدمهای خوشباور نیست.
دادخواستی علیه استارتآپ
نویسنده در کتاب خود که با لحنی طنز اما دقیق و خبرگانی نگاشته شده، تاجاییکه میتواند علیه فرهنگ و مقصود استارتآپها قلم میزند و پته آنان را روی آب میریزد. او معتقد است استارتآپهای نوین در آمریکا دارند همان مسیر مخرب اقتصادی را پیش میروند (یا پیش میبرند) که داتکامها (Dot-com Bubble) در دهههای قبل رقم زدند و با ایجاد حبابی پوچ و توخالی، بسیاری از شرکتها به ورشکستگی و نابودی کشیده شدند.
نویسنده با مطالعه استارتآپهای برتر آمریکایی، اصل ماجرا را اینگونه توضیح میدهد که یکی دو نفر جوان ساختارشکن و نسبتا باهوش، ایده جدیدی مییابند (یا میسازند) که پیوست جذاب اقتصادی دارد. سپس سراغ شرکتهای سرمایهگذار خطرپذیر میروند و برای اجراییسازی ایدهشان از آنان پول و اعتبار میگیرند؛ گروهی از جوانان شاد و خلاق را با کمترین حقوق و با وعده فروش برگه سهام، استخدام میکنند و با دور تند، ایدهشان را به محصولِ بهظاهر فناور تبدیل کرده و با بریز و بپاش تبلیغاتی و با نمایش و بازاریابی حرفهای، مخ سهامداران را میزنند و خود را آماده عرضه اولیه در بورس میکنند. آنوقت اگر بتوانند با هوچیبازی و جوسازی در بازار فناوری، قیمت اولیه سهامشان را بالا و بالاتر تعریف کنند، خود و شرکتهای سرمایهگذارشان را به سود کلان چند صد میلیون دلاری میرسانند. این شرکتها عموما زیانده بوده و فرایندهای تولید محصولشان دچار عیب و ایرادهای جدی است؛ و به تعبیر نویسنده گاهی مدیران کودن، سودجو و کلاش در ردههای گوناگون آن بهکار گرفته میشوند. اما با استفاده از تبلیغات و بازاریابی متکی بر فضای سودجویی اقتصادی، روز به روز قیمتسهامشان را بالا میبرند (خلق ثروت کاذب میکنند) و بعد از چندی خودشان از شرکتها خارج شده و عده دیگری را در میراث باقیمانده، بدبخت میکنند.
نویسنده در این کتاب، معتقد است اینجور شرکتها بیشتر به یک فرقه گمراه میمانند که برای خود، آیین و مسلکی مندرآوردی ایجاد کرده و کارمندان و هواداران خود را شستوشوی مغزی داده و با استثمار آنان، مقاصد مؤسسان و صاحبان سرمایه خود را پیش میبرند. ضمن آنکه عموما در پسِ محیط بهظاهر شاد، خلاق و پرهیجانی که برای کارمندان خود ساختهاند، بازار عیش و نوش، لهو و لعب و فساد جنسی، رایج و داغ است بهنحویکه هرازگاهی عدهای از مدیران و اعضاء هیئتمدیره این شرکتها دچار پرونده قضایی شده و به خاطر تعرضهای جنسی، از شرکت اخراج میشوند.
پایانبندی
پایانبندی این کتاب عجیب و ترسناک است. نویسنده به خاطر انتشار همین کتاب، در یک ماجرای شگفت پلیسی گرفتار شده و با صاحبان شرکت هاباسپات درگیر میشود. فصل آخر کتاب دود از سر خواننده بلند میکند.
این کتاب را به همه علاقهمندان حوزه کسبوکار، فناورهای جوان، مدیران و همه آنانی که دنبال تولید ثروت هستند توصیه میکنم.
پینوشت:
قاعدتا چه در دنیا و چه در ایران، شرکتهای فناور و استارتآپی موفق، سالم و خوشآتیهای وجود دارند که لکه ننگی بر دامن آنان نیست؛ اما این کتاب از رگههای فاسد اقتصاد جهانی پردهبرداری میکند که لازم است همه ما از آن مطلع باشیم و برخی نگاههای خوشخیالانه و مدگرایانه را دور بریزیم.