وقتی مردم را از نور هدایت علوی و فاطمی محروم کردند

1)
برای تکتک ما – مثل هر آدمی - امکان خطا و انحراف وجود دارد. گاهی یک فرد، بهتنهایی مسیری را اشتباه میرود؛ خدا هم با عدل و فضل با او برخورد میکند؛ عقوبت و سزایی میدهد و در صورت توبه، میبخشد و جبران میکند؛ یک کشاورز، یک معلم، یک مهندس، یک مغازهدار، یک خانم خانهدار، یک دانشجو؛ هرکدام ممکن است خطاهایی مرتکب شوند؛ نماز نخوانند، لایههایی از شرک داشته باشند، ریا کنند، حجاب نداشته باشند، ظلمهایی در حد و قواره خود انجام دهند؛ قاعدتا خدا با همان قواره محدود تکنفره با آنان مواجه میشود.
2)
اما گاهی همین خطاها تبدیل به خطای جمعی و جمعیتی میشود. یعنی جامعهای مسیر اشتباه میرود. اجتماعی به غلط روی میآورد. اینجا اثرات کار پیچیدهتر و عقوبت خدا سختگیرانهتر میشود.
3)
از این بالاتر، گاهی عصیان و انحراف، جنبه تاریخی پیدا میکند. ادوار گوناگون بشر، نسل اندر نسل، راه را اشتباه میروند. اینجا دیگر جنبههای عقوبت و مجازات خدا در بالاترین حالت خود قرار میگیرد.
4)
«سقیفه»، آغاز بزرگترین انحراف در تاریخ است. درست مثل همان انسان مست لایعقلی که حال خود را نمیفهمید و از باغ و شهر به بیابان و مرداب پای گذاشت، از آن تاریخ بشر به مستی روی آورد و تاریخ انسانی دچار اعوجاج و گمراهی شد.
چون آنکسی که قرار بود تاریخ و جامعه بشریت را سر عقل بیاورد و او را گامبهگام در «صراط المستقیم» حرکت دهد، کنار گذاشته شد. او کسی نبود جز امام اول عالمیان: امیرالمؤمنین (علیهالسلام).
جز امام علیبن ابیطالب (ع) کسی نمیتوانست هدایت بشر را به عهده بگیرد. کسی جز وصی پیامبر (ص) و ولی خدا نمیتوانست انسانها را در ردیف بندگی و عبودیت نگه دارد.
5)
جمعی خودخواهانه و دنیاطلبانه، دور هم نشستند و ظرف چند ساعت، با یک تصمیمگیری خطا مسیر تاریخ را به پرتگاه کشاندند. آنها نه اینکه علی (ع) را از محور خلافت کنار بگذارند، او را بهعنوان مرکز هدایت نپذیرفتند.
این گروه با رفتاری کودکانه و کوتهنگرانه، پروژه بزرگ قرنها را که انبیا با جانفشانی پیش برده بودند با تنگنا و محدودیت مواجه کردند. پیامبران یکبهیک بشر را در مسیر هدایت و حقطلبی، پیش بردند. در گام آخر حضرت خاتمالانبیا (ص) با قرآن کاروان بشر را در درستترین حالت خود قرار داد. حالا بشر آماده بود که با دور تند به سمت سعادت و خوشبختی پیش برود؛ آن هم با زمامداری ساقی کوثر امیرالمؤمنین (ع)؛ یعنی کسی که میتوانست بشر را از جام معنویت و پیاله توحید سیراب کند. اما این گروه در خطایی نابخشودنی، ظرف چند ساعت تمام این مقدمات تاریخی و زحمات آسمانی را کنار گذاشته و بشر را با بحران هدایت مواجه کردند.
6)
اگر امروز بخواهیم گروه سقیفهنشین را مؤاخذه کنیم نه صرفا از جنبه غصب فدک و ظلم دنیایی که به حضرت فاطمه(س) و امیرالمؤمنین(ع) روا داشتند مورد پرسش قرار میدهیم؛ بلکه بالاتر از آن به نمایندگی از تاریخ مدعی آنان میشویم چرا که جمع انسانها را از هدایت مستقیم ائمه (ع) محروم ساختند.
شاید آنان در آن لحظه نمیدانستند که دارند با تاریخ چه میکنند؟ نمیدانستند چه زمینهسازی پر بلایی برای ظلمهای پیدرپی قدرتمندان به مستضعفان مرتکب میشوند:
- امروز هر خونی که در غزه ریخته میشود رگهای از ریشههایش در همان سال یازدهم در سقیفه بنیساعده است.
- امروز هر قلدرمآبی و لیچاری که ترامپ مرتکب میشود در همان جلسه کذایی شعبه دارد.
- هر کشتاری که در آفریقا رخ میدهد از همان جلسه ارث برده است.
- هر عملیات انتحاری که در پاکستان و افغانستان رقم میخورد از تاریکی آن تصمیم سهم گرفته است.
- امروز هر نوجوان و جوانی که مسیر انحراف پیش میرود در همان نقطه تاریخی ریشه دارد.
- امروز هرکس که در آمریکای لاتین و آسیای شرقی اشتهای حقطلبی دارد اما کسی را نمییابد که پیغام خدا را به او برساند، مدعی همان نشست سقیفه میتواند باشد.
7)
سخن از یک رویداد تاریخی کهنه در شهر مدینه نیست. سخن از یک واقعه زنده، پیشرونده و ظلمانی است که هر روز میوههای تلخ میدهد و هر روز بشر تشنه هدایت را به سوی سراب متعفن مادیت وا میدارد.
اینچنین است که سقیفه بزرگترین ظلمی است که به تاریخ انسان شده است.