این متن در حرم حضرت عباس (علیهالسلام) نوشته شد

اینجا حرم عباس است؛ حرم فرزند علی بن ابیطالب، حرم فرزند امیرالمومنین (علیهالسلام).
اینجا غمی ناتمام، سنگر گرفته است.
کاری ناتمام هنوز اینجا موج میزند.
اینجا تلاقی آب و عطش است.
اینجا دستور، دستور مّشک و علم است.
اینجا هنوز رد چشمهای کودکان عطشزده بر خاک پیداست.
قدمبهقدم اینجا عطر شریعه میدهد.
دستهای قلم شده روی زمین باقی است؛
و حسین (علیهالسلام) دارد میرسد.
یا اَخا اَدرِک اَخاک، کار خودش را کرده است.
مادر اینجاست و هنوز دارد روضه میخواند
و عباس میخواهد در خون زانو بزند تا هنوز اسوه ادب و آداب باشد.
یکی آنطرفتر روضه میخواند:
پشت حسینبنعلی تا شده
پای عدو به خیمهها وا شده
زائر نگاهش به دستان دختری خردسال، خیره مانده؛ دختری که سراسیمه گوشوارههایش را لمس میکند و خواهری که با اضطراب، گره روسریاش را محکم میکند.
حکایت اینجا، قصه وفاست؛
قصه جانبازی است؛
قصه سقای بیدست و بیمشک است؛
قصه برادری است که حق امام را ادا کرد و تاج شهیدان همه عالم شد.
اینجا، درگاه علمدار عشق، بارگاه بابالحوائج، آستان بابالحسین، است
