- دورترین جای جهان کجاست؟
+ میخواهی چهکار؟
- میخواهم دورترین باشم از دنیای آدمها.
+ دورترین جای جهان جاییست که تو را نشناسند و به زبان تو صحبت نکنند و به شیوهی زیست تو کاری نداشتهباشند.
- کاش میشد رفت. یک آدم چقدر میتواند به نگاهها و برداشتها و حرفها بیتفاوت باشد؟ آخرش شبی، نیمهشبی، جایی، تمام حرفها و بغضهای تلنبار شده، تنها و بیپناه پیدایت میکنند و تا جایی که میشود از تو حساب پس میگیرند و چطور میشود باز هم قوی بود و لبخند زد و ادامهداد؟ وقتی میدانی که ذهن و احساست، هیچ چیز را فراموش نمیکنند، حتی اگر وانمود کنی برای تو اهمیتی نخواهد داشت!