ویرگول
ورودثبت نام
فاطمه السادات حسینی دیوشلی
فاطمه السادات حسینی دیوشلی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

من پدرِ همان بچه‌ام...



شهید حسین خرازی با لباس شخصی سوار اتوبوسی در کردستان شد.
آنقدر اتوبوس تکان می‌خورد که کودک کُردی که همراه پدرش کنار او نشسته بود، دچار تهوع شد...
او کلاه زمستانی‌اش را زیر دهانِ کودک گرفت و کلاه کثیف شد.
پدر بچه خواست بچه‌اش را تنبیه کند اما حسین خرازی با لبخند مانع شد و گفت: کلاه است می‌شوییم، پاک می‌شود. ?
------------------------》
مدت‌ها بعد در عملیاتی سردار خرازی و رفقایش محاصره شدند و کاری از دستشان بر نمی‌آمد!
رئیس گروهِ دشمن که با نیروهایش به آن‌ها نزدیک شده بود، ناگهان اسلحه‌اش را کنار گذاشت! سردار خرازی را در آغوش گرفت و بوسید و گفت: من پدرِ همان بچه‌ام..
با رفتار آن روزت مرا شیفته خودت کردی.
حالا فهمیدم که شما دشمنِ ما نیستی ?


شهید حسین خرازی
شهید حسین خرازی
شهداییکردستانشهید خرازیتواضع
دانشجوی جامعه‌شناسی‌
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید