به نام تو
سلام عزیزکم
حالت خوبه؟
کاش تو هم برای من می نوشتی
کاش منم تو را می خواندم!
دلبرکم
اینو که برات می نویسم برای عصریست که از سر گذروندم و شبی که برات نامه اشو می نویسم
توی اسنپ نشستم
سرمو چسبوندم به شیشه ماشین!
راننده اسنپ موزیک روشن کرده
و من در حال تماشای آدم ها
بین بوق های ممتد ماشین ها ،
بین نورهای قرمز و آبی ،هیاهوی مردم
روشنایی شب ، بین تمام خواستن ها،تردیدها
بین افکار من و واگویی های ذهنم
صدای موزیک بلند می شه
خواننده رو نمی شناسم
اینطور می خونه
جابه جا بشه جای آسمون وزمین،دوست دارم..
ازمن مطمئن باش یه تنه تا تهِ دنیا،دوست دارم..!
از من مطمئن باش جان دلم
توی مقدس من
سیده خانم شما
اینبار دلم می خواد ساعت هم برات بزنم
به تاریخ بیست و چهارم ِهزار چهارصد ویک
00:56