صادق داروبرد
صادق داروبرد
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

مرگ بد فرشته ها

دوباره رفتم پیشش اقا شما فرمودید کدوم پسر حالت خوبه یه دقه ام نگذشته بهت گفتم اصلا بیا نشونت بدم بفرما خوب وقتمو گرفتی یعنی ولش کن ما که رفتیم

داشتم چرخ میزدم که یهو تازه قرارم یادم اومد ای داد به هر بد بختی بود پارک کنار بانک شهرو پیدا کردم هوا خیلی گرم بود هیشکی نبود گفتم یا همین جوری گفت یا از بس منتظر بودن فلنگو بستن. تا دیدمشون دلم لرزید دخترا رو چمنا پشت به هم نشسته بودن و یه پسر گنده اه دست به سینه وایستاده بود و به نگاه میکرد تا جین منو دید یهو سریع بلند شد جولی میخواست بیفته خودشو گرفت به درخت حرکت مسخره از خودش در میاورد ای پسر خوبه یقتو بگیرم . بکوبم تو صورتت. اروم باش دیر کردم ما که دعوا نداریم

این نشون میده پسر خوبی هستی

بخاطری که یکمو حذفش کردم

ولش ایشون پسر داییمه ویل .. نترس

رفتم جلو دست دادم محکم گرفت زیر بغلمو منم تا جایی که تونسم دست انداختم به گردنش افتادیم زمین

ویل غلط نکن جولی وانستا بیا اینارو جداشون کن یه چوب باریک از درخت کند ولش کن ویل والا میزنم تو سرت نیم ساعت بعد جولیا داشت ویلو باد میزد جین لم داده بود زیر درخت ویل بلند شد اومد ناراحت نشو من که قصدی نداشتم ببین منو بیشتر کتکارو که جین خورد ویل جون حال و حوصلتو ندارم عذر خواهیت دردی دوا نمیکنه جولیا دستت درد نکنه با پسر دایی داشتنت باشه قبول میکنم اریک این روزا دوست پیدا کردن خیلی سخته نوسلامتی ما مردیم خب دست بده دیگه ایول به خودم

صادق داروبردجدایی
داستانی های عاطفی کمدی در ژانر خانوادگی صادق داروبرد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید