یا الله
پالیز علف های هرزه ...
گاهی به تقدیرم نگایی میندازم یه نگاهی به سرگذشتم
درست مث 15 سال پیش وقتی اولین خواهر زادم به دنیا اومد
دقیقا همون موقع پسر همسایه توپ به نور گیر خونمون شوت کرد حال پره شیشه
سال ها پیش تو ماشین استرس دیر رسیدن شور برادرام
یه چند دقیقه ای تو راه پیاده بودن
یه ویلا بود از دور سفید از سرازیری میدوییدیم میرفتیم باغ هیشکی نمیگفت چیکار میکنی
حالا نمیشه حتی اسمشو اورد ...
چه جوری باز شده تنگم دلم بد جوری بس شده خشته
نمیدنم چی شد مرموز و چه دستی پشت این پردس
منم مث تموم دنیا یه بیچاره یه خسته یه ادم توی راه و چقدر این راه پیچ و تاب داره بن بسته