بذارید این نوشترو با این شعر ملکوتی از اقبال جان لاهوری شروع کنیم.
دیوانه و دلبسته اقبال خودت باش
سرگرم خودت، عاشق احوال خودت باش
بگذار حسودان همه عیب تو بگویند
باور مکن و دلخوش اقبال خودت باش
یک لحظه نخور حسرت آنرا که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش!
دنبال کسی باش که خیر تو بخواهد
اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش!
پرواز قشنگ است ولی بی غم و منت
منت نکش از غیر و پروبال خودت باش
صد سال اگر زنده بمانی گذرایی
پس شاکر هر لحظه و هرسال خودت باش
به نظر خودم همین شعر خودش حرفاشو زد و بهتره من با یه خدافظی خوشحالتون کنم. ولی خب ازونجا که نگم غم باد میگیرم پس میگم. چون این حس فهمیدنِ خیلی جذابِ و ازون جذاب تر حس اشتراک گذاشتن این داده ها با دیگران. اینکه کمک کنیم اول به خودمون، با یادگیری و خوندن و دنبال کردن نقطه ها و وقتی که خودمون سرشار ازین خوشحالی شدیم دیگه فرقی نمیکنه کی با چه انرژی ای اطرافمون قرار داره. چون اون لحظه شما رییسی.
دنیایی ساخته میشه با ریاست تو و خودت، من و خودم ! بهترین ترکیب دنیا !!! جهانی به بزرگی طرز تفکر و بی انتها بدون مقیاسی برای اندازه گیری. من تعیین میکنم چی دوست دارم. چی خوشحالم میکنه. مطمئن باشید اگه این خوشحالی حقیقی باشه هیچکس اذیت نمیشه و آزارتون به کسی نخواهد رسید.همه ما انسانیم با ذاتی پاک.
-چرا ذاتمون پاکه؟ کی میگه پاکه ؟
+در وجود خدا غیر از پاکی نیست.
+فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ (خودتون پیگیر این آیه بشین فارق از هر آیین و مذهب، من خودم آدم مذهبی ای نیستم)
زندگی خیلی آسونه در عین پیچیدگی جذابی که داره خیلی خوشگلِ مثل یه هدیه یهویی بدون مناسبت مثل رد بوی یه ادکلن فرانسوی توو هوای نرم بهار وقتی که سینت پر از هوای تمیز و سبک شده و میخواد از زمین جدات کنه، نباید بپیچونیمش، نباید جهت دار نگاه کنیم، طرفدار گونه و با تعصب سنگ چیزیو به سینه بکوبیم. اون موقع ها شکل احمقا میشیم.
سنگ خودمونو به سینه بزنیم با خودمون عشق کنیم. اینجاس که ممرضا شایع میگه : "عطر خوب بزن خوشتیپ بچرخ بالاخره پست چی به در میزنه یه روز بده خبر خوب...
مهم نی مردم چیه نظرشون راجع بهت ، گور بابای همه اصن "
توو اوج مشغله های روزمره و غرغرای اینو اون یهو بزنیم بغل بشینیم رو زمین خدا یه خسته نباشید به خودمون بگیم. یه چایی بریزیم بشینیم ببینیم چند چندیم تا الان، از اول صب، از اول هفته، از اول ماه یا از اول سال اصن کاری کردیم که درونمون خوشحالی قُلقُل کنه !!؟؟ چقد به خودمون حال دادیم. مث بچه ها بی خجالت یهو دلمون بستنی قیفی خواسته و زدیم توو گوشش وسط همه و همه ها. یهو دلمون خواسته کمکی کنیم به اطرافمون بی منت و بدون 2x2=4 !!!
فقط برای خودمون برای خوشحالی این موجود درونی که اسمش "خودمونِ". همین موجودیت خارق العاده که باعث شگفتی ما شده. انسان ناطق، متفکر، دارای اختیار، شعور و.... ! هیچ کدوم ازینا نمیتونه خودگونه بودن رو به خوبی خودتون برای خودتون توصیف کنه.
به قول بهرام "من دلم خوشه به پیله ام
به اینکه بزودی پروانه میشم
به دود جمع شده پشت شش هام
به خودگونه بودن به من کنج اتاق..."