«برابری» واژهی آشنایی برای ماست. ازْ جمله معروفِ کتابِ جورج اورل گرفته تا شعار انقلاب کبیر فرانسه.
مفهومی که همه ما متوجه ابعاد مختلف آن هستیم در حالی که معمولا به برابری اجتماعی اطلاق میشود و دولتها تا حدی در پی اجرایی کردن آن در تمامی ابعاد جامعه هستند.
احتمالا تعریفی که از برابری اجتماعی به ذهن متبادر میشود این است: {تمامی افراد یک جامعه فارغ از جنسیت، جایگاه اجتماعی، مذهب و مقام و .. از حقوق و مزایای برابری با بقیه اعضای جامعه برخوردار باشند.}
در نگاه اول بسیار عاقلانه و منطقی به نظر میرسد. اما اگر کمی عمیقترشویم یک سوال اساسی مطرح میشود
مگر انسانها با هم برابرند تا از حقوق برابری برخوردار شوند؟
فردیت آدمی، او را نسبت به باقی انسانها منحصر به فرد میسازد. هر انسان با توجه با درک و تجربه و رفتار و شرایطش، نمونهای خاص در مجموعه است. از این رو شاید حتی تقسیم مساوی ارث میان چهار فرزند هم ایدهی موفقی نباشد!
حال برای کنترل جامعهای مملو از فردیتها، از سیستمهایی با معیار برابر استفاده میشود. این که همه از یک معیار واحد (مثل مدرسه و نمره) عبور میکنند به نظر، عاری از ظلم مینماید!
اینجا خوش اقبال کسی است که خود را با سیستم وفق داده باشد تا "موفق" تلقی شود و کسانی که به هردلیل قربانی این روش شوند و نتوانند از غربال خارج شوند؛ از سسیتم و نهایتا جامعه طرد میشوند.
میلیونها سیستم با خروجیهای تعریف شده وجود دارد تا ما به وسیله آنها خود را بسنجیم. در حالی که هر کدام به دلایل متفاوت اشتباهاتی اساسی دارند تا از دقت نتیجه کم کنند. مثل معیار تمامی رتبه بندیها یا اولویتدهیها و ..
ظاهرا سیستمهای آموزشی پیشرفته دنیا با این مفهوم آشناتر شدهاند و بسیاری از فاکتورهای شخصی دیگر را در ارزیابی از هر کودک در نظر گرفتهاند. احتمالا در آینده همه سیستمها، معیارهای بررسی خود را نسبت به هر فرد مورد بررسی قرار میدهند تا سعی شود نسبت به هر شخص بهترین رویه و روش انتخاب شود.