تشکر از اینکه مقالهام را میخونید.
دقت کردید وقتی فیلم تماشا میکنیم از همون اول دنبال این هستیم که ببینیم کی خوبه و کی بده؟ یهجورایی دنبال یه قهرمانی میگردیم که قراره پایان فیلم تحسینش کنیم و همیشه ازش تعریف کنیم یا بخوایم مثل اون رفتار کنیم.
باید اعتراف کنیم که اکثر ماها عادت کردیم به دیدن قهرمانها یا افسانهها.
باید قبول کنیم که یکی از مهمترین دلایلی که فیلم میبینیم پیدا کردن قهرمانهاست. قهرمانهای جنگی، رزمی، هنری، علمی، مذهبی و ... .
همیشه دوست داریم از مبارزه کردنها ببینیم یا از دستاوردها.
اما کمتر عادت داریم به دیدن فیلمی که ما را وادار کنه به فکر کردن در مورد خودمون. رفتارمون و افکارمون.
چند خط کوتاه در مورد داستان فیلم بخونیم تا کمی در جریان موضوع قرار بگیرید و بعد میریم سراغ ادامه بحثمون.
این فیلم دقیقاً مثل فیلم 12 مرد خشمگین از اول تا آخر در یک لوکیشن اجرا میشه و جالب اینکه فقط و فقط یک بازیگر در فیلم ایفای نقش میکنه.
داستان فیلم گناهکار در مورد یه پلیس دانمارکی به نام " آسگِر " هستش که توی اپراتوری خدمات اجتماعی کار میکنه و از کارش خیلی خستهست و برای رفتن به خونه لحظهشماری میکنه.
اما یکدفعه یک مراجع بهش زنگ میزنه و ازش کمک میخواد و همین موضوع باعث میشه " آسگر " تا صبح توی اداره بمونه و تلاش کنه که جون یک نفرو نجات بده.
شاید باورتون نشه، ولی با وجود اینکه فیلم فقط یک لوکیشن داره و یک هنرپیشه، به طرز عجیبی هر چقدر از فیلم میگذره بیشتر احساسات شما را درگیر میکنه.
یه جایی به شدت از " آسگِر " خوشتون میاد و یه جایی شاید به شدت ازش متنفر بشید. یه جایی بهش حق میدید و یه جایی از حماقتهایی که میکنه شگفت زده میشید.
یه جایی احساس میکنید که ای کاش همه آدمها مثل " آسگِر " به فکر بقیه بودند و یه جایی با خودتون فکر میکنید چقدر انسان باید دیوانه باشه که چنین تصمیمهایی بگیره.
اما از همه اینها گذشته و همه بالا و پایینهای داستان، وقتی فیلم تموم میشه اکثر تماشاگرها دست خالی میمونند. این فیلم هیچ عکس جدیدی برای بکگراند گوشی یا پروفایل واتساپ و اینستاگرام، یا حتی استوری کردن بهمون نمیده.
هیچ حس همذات پنداری در ما ایجاد نمیشه و هیچ دلیلی برای پیشنهاد دادن فیلم به دیگران پیدا نمیکنیم.
تازه اینایی که گفتم در صورتی هستش که حاضر باشیم تا آخر فیلمو تماشا کنیم.
ما میمونیم و ... . ما میمونیم و خودمون.
اگه احساس کردید که این فیلم احساس شما را عوض کرده بهتون تبریک میگم. چون شما دست خالی نیستید.
به نظر من هدف کارگردان و فیلمنامه نویس " گناهکار " این بوده که ما را به سمت خودمون بفرستند و کاری کنند که به افکار، تصمیمها و رفتارهای روزانهمون درست فکر کنیم.
اونجایی که ما فکر میکنیم خیلی صداقت داریم، ولی نداریم.
اونجایی که ما فکر میکنیم خیلی آدم خوبی هستیم، اما نیستیم.
اونجایی که ما فکر میکنیم خیلی از تصمیمهامون درسته، ولی نیست.
اونجایی که ما فکر میکنیم داریم به بقیه کمک میکنیم، ولی دقیقاً داریم ستم میکنیم.
و ... .
این فیلم و خیلی از فیلمهای دیگه به ما مسیری نشون میده به درون ذهن و روح خودمون. بماند که ماها را عادت دادند به نگاه کردن به بیرون و جستجو کردن قهرمانها و افسانهها. بماند که از همه فیلمها قطعاً میشه نکتههایی برداشت کرد که به رشد شخصی ما کمک کنه.
میدونید من فکر میکنم، ما فقط در صورتی میتونیم از فیلمی، مثل فیلم " گناهکار " لذت ببریم، که دنبال روبرو شدن با واقعیتهای درون خودمون و واقعیتهای زندگی باشیم نه دنبال پیدا کردن قهرمانها و اسطورهها.
به قلم حمید فرقانی
"صدرا "
3 اردیبهشت 99. دورانی که معلوم نیست دوران قرنطینهست، پسا قرنطینهست یا پیشا قرنطینه واقعی.