صاد و ضاد
صاد و ضاد
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

چی بخرم؟

دور دهنم رو که سسی شده با دستمال پاک می‌کنم. به یحیی می‌گم: دیگه باید پولاتو جمع کنی.

چشم‌های سبزش رو گشاد می‌کنه: کدوم پول؟

ـ همین خرده‌ریزه‌ها رو جمع کن.به جای این که چرت و پرت بخری همشونو بذار یجا... اصلا برو بانک برای خودت یه حساب جداگونه باز کن. هرچی پس انداز داری بذار اون تو.

ـ بعد چی؟

ـ بعد هیچی دیگه. می‌تونی هرچی دلت می‌خواد بخری. به جای این چهار تیکه لباس و عطر و پیتزا. حالا که می‌ری سرکار باید پولاتو جمع کنی. جمع کن هرچی دلت می‌خواد بگیر.

یحیی هیچ چیز نمی‌گه. فقط نگام می‌کنه.

ـ هرماه چقدر می‌تونی بذاری کنار؟

لبخند می‎‌زنه. اما مشخصه از سوالم خوشش نیامده: نصف شو. خرج زیادی ندارم.

ـ خب خوبه دیگه. یکم جمع کنی کلی پول می‌شه.

ـ مثلا چقدر می‌شه؟

ـ نمی‌دونم من که تو جیب تو نیستم. ولی یکم پیشرفت می‌کنی.

ـ پیشرفت؟ مثلا خونه می‌خرم؟ یا می‌تونم یه ماشین بگیرم بندازم زیر پام؟ قیمت خونه‌ها رو دیدی؟

- اره ولی...

ـ هفتاد سال باید کار کنم.

ـ خب حالا آیه یاس نخون. خونه رو ول کن. می‌تونی چیزای دیگه بگیری.

ـچیز دیگه‌ای لازم ندارم خب.

ـ چیزی که دوست داشته باشی. چی دوست داری؟

ـ لباس، عطر... پیتزا.

بعد یک گاز بزرگ از تکه پیتزای توی دستش می‌گیرد و به صفحه تلویزیون خیره می‌شود.

درباره زندگیجوانیبی پولیایران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید