محمد سعید نادری
محمد سعید نادری
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

هفت راز سال ۲۰۲۰ / یانیس واروفاکیس / برگردان: سعید نادری

سال ۲۰۲۰ شبیه موجی به سرعت در حال عقب نشینی است و ما را به رویارویی با حقایقی مخفی مجبور می‌کند. درسی که در سال ۲۰۲۰ آموختیم این است که دولت‌های ملی ترجیح داده‌اند از قدرت عظیم خود استفاده نکنند تا کسانی که فرآیند جهانی سازی سرمایه آنها را ثروتمند کرده است، بتوانند از قدرت خود استفاده کنند.

خانه‌ای پوشالی؛ مجموعه دروغ‌هایی که ناخودآگاه آن‌ها را پذیرفته‌ایم؛ اطمینان ما در بحران‌های عمیق شبیه به چنین چیزی است. اپیزودهایی از این دست ما را شوکه می‌کند تا بفهمیم که فرضیات ما تا چه اندازه نادرست هستند. درست به همین دلیل است که ۲۰۲۰ شبیه موجی است که به سرعت در حال عقب رفتن است و ما را مجبور به مقابله با حقایق مخفی می‌کند.

ما پیش‌تر به دلایل درستی فکر می‌کردیم که جهانی سازی دولت‌های ملی را به خطر انداخته است. روسای جمهور پیش از بازارهای اوراق قرضه ترسناک بودند. نخست وزیرها فقرای کشورشان را نادیده می‌گرفتند، اما موسسه استاندارد اند پورز (Standard & Poor’s) را هرگز نادیده نگرفتند. وزرای دارایی کشورها مانند نوکران بانک گلدمن ساکس (Goldman Sachs) و استانداران صندوق بین المللی پول (International Monetary Fund) رفتار می‌کردند. سرمایه‌داران، غول‌های رسانه‌ای، میلیونر‌های نفتی، به اندازه چپ منتقد سرمایه‌داری جهانی سازی شده قبول داشتند که دولت‌ها دیگر چیزی را تحت کنترل ندارند.

سپس پاندمی رخ داد. یک شبه، دولت‌ها پنجه‌های خود را تیز کردند و دندان‌های تراش خورده‌شان را نشان دادند. آن‌ها مرزها را بستند و هواپیماها را زمین‌گیر کردند، مقررات منع آمد و شد بی رحمانه‌ای را به شهرهای ما تحمیل کردند، تئاترها و موزه‌های ما را تعطیل کردند و ما را از دلداری دادن به والدین در حال مرگ‌مان منع کردند. آنها حتی دست به کاری زدند که هیچ کس امکان رخ دادن آن پیش از وقوع آخرالزمان را تصور نمی‌کرد: آن‌ها رویدادهای ورزشی را هم لغو کردند.

بنابراین اولین راز آشکار شد: دولت‌ها قدرت غیرقابل نفوذی را حفظ می‌کنند.

آنچه در سال ۲۰۲۰ کشف کردیم این است که دولت‌ها تصمیم گرفته‌اند از قدرت عظیم و ترسناک خود استفاده نکنند تا کسانی که فرآیند جهانی سازی آن‌ها را ثروتمند کرده است بتوانند از قدرت خود استفاده کنند.


حقیقت دوم درباره سال ۲۰۲۰ واقعیتی است که بسیاری از مردم به آن شک کرده بودند، اما می‌ترسیدند آن را به زبان بیاورند: درخت پول واقعی است.

دولت‌هایی که هرگاه کسی از آن‌ها خواستار پرداخت هزینه بیمارستان یا مدرسه‌ای می‌شد، اظهار نداری و خالی بودن جیب‌هایشان می‌کردند؛ حالا به ناگهان اعلام کردند که مبلغی نقدی برای پرداخت دستمزد معیشتی، ملی کردن راه آهن، تصاحب شرکت‌های هواپیمایی، حمایت از خودروسازان و حتی حمایت از سالن‌های ورزشی و آرایشگاه‌ها کشف شده است.

درست در همین زمان کسانی که به طور معمول اعتراض می‌کردند که پول از روی درخت نمی‌ریزد و دولت‌ها باید اجازه دهند میوه‌های درخت پول در هر جایی که دلشان می‌خواهد بیافتند، حالا زبان هایشان را در کام گرفته‌اند. بازارهای مالی هم به جای ابراز خشم همیشگی‌شان از مخارج دولت، این بار جشن گرفتند.


یونان یک مطالعه موردی کامل از سومین حقیقت فاش شده در سال ۲۰۲۰ است: پرداخت بدهی یک تصمیم سیاسی است؛ حداقل در غرب ثروتمند.

به سال ۲۰۱۵ برگردیم، بدهی عمومی یونان در آن زمان برابر با ۳۲۰ میلیارد یورو (معادل ۳۹۲ میلیارد دلار) بود، در حالی که درآمد ملی تنها ۱۷۶ میلیارد یورو بود. مشکلات این کشور اخبار صفحه نخست رسانه‌ها در سراسر جهان بود و رهبران اروپا از ورشکستگی و عدم توان بازپرداخت بدهی ما ابراز تاسف می‌کردند. امروز اما در میانه یک بیماری همه گیر که یک سیستم اقتصادی افتضاح را بدتر کرده، یونان دیگر مسئله‌ای نیست؛ حتی با وجود آنکه بدهی عمومی ما ۳۳ میلیارد یورو بیشتر و درآمد ما ۱۳ میلیارد یورو کمتر از سال ۲۰۱۵ شده است.

قدرت‌های اروپایی تصمیم گرفتند که یک دهه کنار آمدن با ورشکستگی یونان کافی است، بنابراین آن‌ها بر آن شدند تا موضع خود درباره توان بازپرداخت بدهی یونان اعلام کنند. تا زمانی که یونانیان دولت‌هایی را انتخاب کنند که به طور مداوم انتقال ثروت (دولتی یا خصوصی) به الیگارشی بدون مرز را تضمین کنند، بانک مرکزی اروپا هر کاری که لازم بداند را انجام می‌دهد - به همان تعداد که دولت یونان نیاز داشته باشد اوراق قرضه آنان را خریداری می‌کند - تا ورشکستگی این کشور را از دید عموم مخفی کند.


راز چهارمی که سال ۲۰۲۰ آشکار کرد این حقیقت بود که کوه‌های ثروت شخصی متمرکزی که مشاهده می‌کنیم، ارتباط چندانی با کارآفرینی ندارند.

تردیدی ندارم که جف بزوس، ایلان ماسک یا وارن بافت در کسب درآمد و قبضه کردن بازارها تبحر دارند؛ اما تنها درصد کمی از انباشت ثروت چپاولگرانه آن‌ها نتیجه خلق ارزش است.

افزایش حیرت انگیز ثروت ۶۱۴ میلیاردر آمریکایی از اواسط ماه مارس (زمان اوج گیری شیوع کرونا در سراسر جهان و آغاز بی سابقه ترین رکود اقتصادی دهه‌های اخیر) را در نظر بگیرید. آن‌ها در این مدت ۹۳۱ میلیارد دلار به ثروت خود افزودند که ناشی از هیچ نوآوری یا زیرکی خاصی نبود که سود اضافه‌ای ایجاد کند. به قول خودشان آن‌ها حتی در خواب هم ثروتمندتر می‌شدند، زیرا بانک‌های مرکزی با پول پاشی توانستند سیستم مالی را اشباع کنند که همین امر باعث افزایش قیمت دارایی‌ها و در نتیجه ثروتمندتر شدن میلیاردرها شد.


با تولید سریع، آزمایش، تایید و انتشار واکسن‌های کووید-۱۹، راز پنجم ۲۰۲۰ نیز فاش شد: علم به کمک‌های دولت بستگی دارد و تاثیرگذاری آن نیز از نظر عمومی بیشتر است.

بسیاری از مفسران درباره توانایی بازارها برای پاسخگویی سریع به نیازهای بشری، قصیده‌ها سرودند. اما هیچکس نباید این نکته کنایه آمیز را فراموش کند: دولت علم ستیز ترین رئیس جمهور تاریخ ایالات متحده - که حتی در میانه خطرناک‌ترین بیماری همه گیر یک قرن اخیر، کارشناسان و متخصصان علمی را نادیده می‌گرفت و مرعوب و مسخره می‌کرد - ۱۰ میلیارد دلار برای اطمینان از اینکه دانشمندان به منابع مورد نیاز خود دسترسی داشته باشند، اختصاص داد.


اما یک راز گسترده تر وجود دارد: در حالی که ۲۰۲۰ سال شکوفایی برای سرمایه‌داران بود، اما سرمایه‌داری دیگر وجود ندارد.

چطور ممکن است؟ چگونه سرمایه داران می‌توانند شکوفا شوند، در حالی که سرمایه‌داری در حال تبدیل شدن به چیز دیگری است؟ به آسانی. بزرگترین پیامبران سرمایه‌داری، یعنی کسانی چون آدام اسمیت بر پیامدهای ناخواسته آن از پیش تاکید کرده بودند: افراد سودجو دقیقا به این دلیل که به دیگران توجهی ندارند، در نهایت به جامعه خدمت می کنند. کلید تبدیل رذیلت خصوصی به فضیلت عمومی، رقابت است.

رقابت سرمایه‌داران را وادار می‌کند تا به دنبال فعالیت‌هایی باشند که سود آن‌ها را به حداکثر برساند. در یک بازار رقابتی، این امر با افزایش دامنه و کیفیت کالاها و خدمات موجود در کنار کاهش مداوم قیمت‌ها، در خدمت منفعت عمومی است. البته درک اینکه سرمایه‌داران با رقابت کمتر می‌توانند سود بیشتری کسب کنند هم چندان سخت نیست. این ششمین رازی است که سال ۲۰۲۰ آشکار کرد. شرکت‌های غول آسا پلت‌فرم‌هایی چون آمازون که از رقابت آزاد شده‌اند، به طرز حیرت انگیزی از فروپاشی سرمایه‌داری و جایگزینی آن با چیزی شبیه به تکنو-فئودالیسم نتایج خوبی گرفتند.


اما هفتمین رازی که در سال گذشته فاش شد، نشانه‌ای امیدبخش است. اگرچه ایجاد تغییرات رادیکال و بنیادی هرگز آسان نیست، اما حالا کاملا واضح است که همه چیز می‌تواند متفاوت باشد. دیگر هیچ دلیلی وجود ندارد که ما باید هر چیزی را همانطور که هست، بپذیریم.

برعکس، مهمترین حقیقت سال ۲۰۲۰ در شعر تحسین برانگیز و ظریف برتولت برشت عنوان شده است: «نظر به آنکه هر چیز به همان شکلی است که هست، به همان شکلی که هست باقی نمی‌ماند.»

من نمی‌توانم در سالی که اکثر انسان‌ها ترجیح می‌دهند آن را فراموش کنند و به یاد نیاورند، به هیچ منبع امیدی بزرگتر از آشکار شدن این حقیقت فکر کنم.

یانیس واروفاکیساقتصادویروس کروناسرمایه داریاقتصاد سیاسی
روزنامه‌نگار اقتصادی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید