نقد فیلم مرد بازنده | دیزی سنگی با نان تست فرانسوی -
♦️نقد متفاوت فیلم مردبازنده ، هفتمین اثر سینمایی محمدحسین مهدویان .
✍نوشته ؛ سعید لشگری
? نقد فیلم مرد بازنده ؛ دیزی سنگی با نان تست فرانسوی
مردبازنده هفتمین اثر سینمایی کارگردان جوان سینما محمدحسین مهدویان است .
فیلمنامه این فیلم توسط ابراهیم امینی، حسین حسنی و مهدویان نوشته شده .
آقای امیر بنان و کامران حجازی تهیه کنندگان فیلم و جواد عزتی، رعنا آزادیور، بابک کریمی، آناهیتا درگاهی، مهدی زمینپرداز، مجید نوروزی، امیرحسین هاشمی، امیر دژاکام، سجاد بابایی، منوچهر علیپور، شبنم قربانی، ونوس کانلی و ملیکا پازوکی بازیگران فیلم هستند.
داستان فیلم درباره کارگاه سالخورده سرهنگ احمد خسروی (جوادعزتی) است که درگیر پرونده یک قتل میشود و همزمان درگیر مشکلات ارتباط مخدوش با پسر جوانش است .
سالها پیش در رسانه ملی شاهد پخش یک مجموعه مستند داستانی به اسم « آخرین روز های زمستان » بودم ، مستندی داستانی درباره زندگی فرمانده شهید حسن باقری ، یکی از قهرمانان جاودان جنگ تحمیلی .
مستندی فوق العاده زیبا و خوش ساخت که از دیدنش لذت بردم و از قدرت کارگردانش حیرت کردم . مستندی تاثیرگذار که نوید ظهور یک آوینی جدید از نسل جوان را میداد، که میتواند نسل خودش و نسل های بعدی را با آرمان های انقلاب و قهرمانان جنگ تحمیلی آشنا کند ، مستند آخرین روزهای زمستان نوید ظهور کارگردانی را میداد که گویی مدیوم سینما و رسانه و حتی درام را میشناسد و ساختار خلق قهرمان را بلد است . اما چند سالی گذشت و پیش خودم فکر کردم اخرین روزهای زمستان یک اتفاق و یک حادثه خوشایند بود و احتمالا کارگردان آن مجموعه ماندگار هم به جمع انبوه استعداد های از دست رفته پیوسته است .
تا اینکه در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر شاهد فیلم درخشان ایستاده در غبار بودم ، دیدن چند پلان از فیلم برایم کافی بود تا مطمئن بشوم که محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم ایستاده در غبار همان کارگردان جوان آخرین روزهای زمستان است . واقعا خوشحال شدم ، کارگردان فیلم شهید حسن باقری به سراغ زندگی قهرمان شهید حاج احمد متوسلیان رفته و اتفاقا موفق شده اثری درخشان و به مراتب بهتر از اثر قبلی خودش بسازد .
سالها بود که سینمای ما از نداشتن قهرمان در فیلم ها رنج میبرد و مهدویان نشان داد که تبحر خاصی در قهرمان پروری دارد ، هرچند که شهید حاج احمد متوسلیان و شهید حسن باقری ذاتا قهرمان هستند ، اما مهدویان در فیلم های بعدی خود از لاتاری تا مردبازنده نشان داد که قهرمان عنصری جدا نشدنی از سینمای او است . هر چند که جنس قهرمان او در فیلم مردبازنده با باقی قهرمانانش فرق دارند ، قهرمانش تغییر کرده درست مثل خود مهدویان !
مهدویان یک استعداد منحصر به فرد است ، زبان روایی و تصویری خاص خودش را دارد ، درام و عناصر درام ، مدیون سینما و رسانه را خوب میشناسند ، دکوپاژ هایش به امضایش تبدیل شده .
وقتی شئ سومی بین سوژه و دوربین واقع میشود ، مثلا دوربین از پشت درخت یا از لای در، یا پشت یک ماشین و با فاصله چند متری و تصویر باز سوژه را نشان میدهد غالبا به این معناست که یک نفر مخفیانه سوژه را تحت نظر گرفته و شاهد ماجراست . این اتفاق همواره در اکثر پلان های خارجی فیلم های مهدویان می افتد بدون اینکه کسی سوژه را تحت نظر داشته باشد ، در واقع مهدویان این تکنیک را به حربه خاص خودش تبدیل کرده تا بتواند بیننده را از فاصله نزدیک به شاهد اتفاق تبدیل کند ، درواقع مهدویان با این حربه بیننده را به درون فیلم میکشد ، مهدویان متفکر است و توانسته امضا و زبان تصویر خاص خودش را خلق کرده .
اما همانطور که عرض کردم مهدویان هم همانند قهرمانان داستان هایش تغییر کرده و مدتی است دیگر خبری از آن تصویرگر ارزش ها و هنرمند انقلاب و آوینی جدید نیست ، مهدویان تغییر کرده و شاید آن دندان کرم خورده احمد خسروی ( جواد عزتی ) که در اواخر فیلم دور انداخته میشود اشاره به همین کنار گذاشتن باورها و ارزش های انقلابی داشته باشد که مهدویان آنها را کنار گذاشته و وارد مسیر جدیدی شده .
مهدویان در فیلم مردبازنده دست به انواع تابو شکنی و عادی سازی منکرات زده .
قهرمان فیلم مهدویان از موسی مربی فوتبال فرمانده زمان جنگ فیلم لاتاری که برای دفاع از ناموس دختری که نمیشناسد، تک نفره به قلب دشمن میزند و به قیمت از دست دادن جانش عامل فساد را حذف میکند رسیده به احمد خسروی سرهنگ آگاهی که زیر گوش مامور نیروی انتظامی میزند و میگوید : چندتا دختر و پسر باهم اومدن شمال مگه چی شده ؟!!!
یعنی سفر رفتن چندتا دختر و پسر نامحرم یک امر عادی است .
در ابتدای فیلم یکی از ماموران آگاهی به خسروی میگوید : در این جاده جوانان مست میکنند و دنبال دردسر میگردند !! شنیدن این جمله از زبان یک مامور پلیس یعنی اوج عادی سازی شرب خمر و مست کردن .
قهرمان بازنده این فیلم برای پسرش سینا (سجاد بابایی ) خانه مجردی گرفته و پسرش در یک رابطه ازدواج سفید و همباشی با یک دختر جوان است ، هر وقت که وارد خانه پسر میشویم این دختر هم حضور دارد ، گویی این دختر پدر و مادر و خانواده ای ندارد ، یا اینکه خانواده دارد اما زندگی دخترشان با یک پسر نامحرم برایشان امری عادی است . واقعا چه شد که خالق اثار ارزشمند و اخلاقی که پاکی و عصمت و غیرت و ناموس و رشادت برایش از همه چیز مهمتر بود رسیده به جایی که مامور نیروی انتظامی را بخاطر دستگیری دختروپسر مجرد در شمال لایق چک خوردن میداند ؟ این مسیر جدید قرار است به کجا برسد؟
مسیر جدیدی که فقط به موضوع فیلمنامه و لخت کردن نماد جبهه در سینما ( جواد هاشمی در زخم کاری ) و شعار های نخ نما آزادی روابط دختر پسر و ازدواج سفید و... محدود نمیشود ، این مسیر جدید با حضور بابک کریمی در این فیلم مردبازنده به اوج میرسد.
بابک کریمی ۶۳ ساله که کلا ۱۰-۱۲ سال است بطور جدی وارد بازیگری شده اما از طرف سفارت ایتالیا عنوان شوالیه میگیرد .
امروزه به لطف جشنواره کن همه مردم با سیاست های پشت پرده این عناوین و جوایز آشنا شدند .
در فیلم مرد بازنده حسام (مهدی زمین پرداز) به دست های پشت پرده و مافیای قدرت اشاره میکند ، این مافیا در سینما هم وجود دارد که میتواند از خرس نقره ای تا لقب شوالیه را به نابازیگران اهدا کنند و کاری کنند که بازیگران حرفه ای مثل حسن پورشیرازی و اصغر همت و صد ها نفر دیگر سال ها بیکار باشند اما پسر نصرتالله کریمی با قد کوتاه و عرض طویل پشت سر هم در فیلم های خاص حضور داشته باشد ، بگذریم .
صحبت از مهدی زمین پرداز شد ، بازیگری که با سریال زخم کاری دیده شد و در این فیلم هم توانسته از پس نقش حسام برآید و اگر در انتخاب های آتی خود دقت کند ، استعداد رشد دارد .
? و اما فیلم مرد بازنده ؛
به اعتقاد بنده صحنه ابتدایی فیلم به تنهایی میتواند یک کلاس درس فیلمنامه نویسی باشد .
صفحه اول فیلم یک سکانس معرف است ، فیلمنامه نویسان و کارگردان موفق شدند در کوتاه ترین زمان ممکن با یک آویز الله و چند دیالوگ ساده ، شخصت اصلی داستان ، شغلش و حتی بخشی از خصوصیات اخلاقی احمد خسروی و رابطه شغلیش با عظیمی و تاریخ دقیق وقوع داستان را مشخص و معرفی کنند .
همچین در این صحنه جملاتی از رادیوی داخل ماشین پخش میشود که بسیار مهم است و اصلا میتوان گفت موضوع اصلی فیلم همان جملات است ؛ پول های کلان .
برای اینکه بدانیم چرا مهدویان علیرغم اینکه احمد خسروی موفق به پیدا کردن قاتل میشود اما قهرمان فیلمش را بازنده میداند ؟ باید به همان سکانس ابتدایی فیلم برگردیم ، داخل ماشین ، که احمد خسروی و عظیمی ( امیر دژاکام) به سر صحنه جنایت میروند ، عظیمی به خسروی میگوید برای خریدن ماشین درخواست وام مسکن کن و من تاییدش میکنم .
اما خسروی در جواب میگوید : من که نمیخوام مسکن بگیرم !
باهمین یک جمله ما میفهمیم که با یک شخصیت درست کار و صادق و پاک روبرو هستیم که در ادامه داستان بلاهایی سر این شخصیت میاید که مجبور میشود همان وام را بگیرد.
در طول داستان ما میبینیم که ارزش های مورد قبول احمد خسروی با ارزش های حاکم بر جامعه امروز در تظاد است ، هرچه احمد خسروی پاک است دیگران ناپاکند ، هرچه خسروی پیگیر و مسیولیت پذیر و درست کار است اما دیگران مصلحت اندیش و حسابگر و اهل زدوبند هستند و اینطور به نظر میرسد که همین خصوصیات اخلاقی ارزشمند باعث «بازنده» شدن خسروی در زندگی شده است . اما در اصل احمد خسروی با گرفتن همان وام پا روی تمام ارزش هایش میگذارد و درواقع شخصیت و ارزش های زندگی خودش را می بازد و مردبازنده میشود .
ظاهرا قرار بوده که فیلم مردبازنده یک فیلم پلیسی و نوآر درباره حل راز های پیچیده یک پرونده قتل باشد ، اما در حقیقت پرونده قتل فقط بهانه ای است که فیلمساز بتواند به فرا متن بپردازد ، در این فیلم فرامتن بسیار قوی تر و مهم از خود متن است . داستان فساد اقتصادی و اختلاس و آقازاده ها و باندهای مخفی و اشخاص قوی تر از قانون فرامتن ها و دغدغه های اصلی فیلمساز است نه حل کردن رموز یک پرونده چرا که رموز پرونده بایک بازجویی غیر رسمی در قنادی و دوتا کشیده افسری و شکنجه خودسرانه حل میشود .
مهدویان سعی کرده با طراحی و ساخت فضایی سرد یک فیلم نوآر و رمزآلود بسازد اما موفق نبوده ، چراکه ساختن یک اثر معمایی پلیسی به فاکتورهایی بیش از باران های مداوم نیاز دارد .
میانگین بارش باران در این فیلم بیش از میانگین بارندگی ده سال گذشته تهران است ، در این فیلم کلا هر روز باران می آید، لازم به ذکر است که حسرت به دل ماندیم یک باران خوب و شکیل در فیلم های ایرانی ببینیم ، برای ساخت صحنه های بارانی به فاکتور هایی بیش از ماشین آتشنشانی و آب پاش نیاز است ، نشان دادن باران به نور پردازی خاص و جای دوربین خاص و نماهای خاص از بازتاب قطرات باران در کودال آب گرفته و شیشه مه گرفته و.... نیاز است .
فیلم مرد بازنده از نظر ژانر هیچی نیست ، درباره ریتم و تمپوی فیلم نمیتوانیم صحبت کنیم چرا که اصلا ریتم مشخصی ندارد ، یک فیلم بسیار سرد و کُند و حوصله سر بر ، با معدود صحنه های درخشان مثل سکانس ابتدایی .
اما این فیلم نکات بسیار برجسته و خوبی هم دارد ، مثل خلق کاراکتر سرهنگ احمد خسروی که یک شخصیت کامل است و میتوانیم درباره این شخصیت و خصوصیات اخلاقی و روانی او چند صفحه شناسنامه بنویسیم ، اما متاسفانه با بازی تپیکال جواد عزتی به یک تیپ نامأنوس تبدیل شده .
در توانایی های منحصر به فرد جواد عزتی در هنر بازیگری شکی نیست ، اما احمد خسروی یک نمره منفی در کارنامه جواد عزتی است چراکه یک کاراکتر و شخصیت را با صدا سازی ضعیف و فرم ایستادن و راه رفتن به یک تیپ پیش پا افتاده پوآرویی تبدیل کرده ، بار ها در طول فیلم لحن و تن صدای خسروی تغییر میکند و به باباشاه قهوه تلخ نزدیک میشود ، در انتهای سکانس تولد سینا که خسروی با دل شکسته از منزل پسرش خارج میشود کاملا باباشاه قهوه تلخ را میبینیم که سیبیلش را کوتاه کرده است .
اما الحق و انصاف که صدا سازی کار بسیاری سختی است و جواد عزتی یک استعداد درخشان در خلق تیپ های مختلف است .
احمد خسروی در این فیلم یک دختر هم دارد که بود و نبودش تاثیری در روند روایت داستان ندارد .
کلا در این فیلم همه چیز مهمتر از پیرنگ اصلی داستان است و فرامتن های مختلف تو ذوق میزند ، خرده پیرنگ رابطه شکست خورده خسروی و با پسرش کاملاً کلیشه و نخ نما است .
اگر بخواهم فیلم مردبازنده را با یک مثال تعریف کنم مثل این است که بخواهیم یک دیزی سنگی را با نان تست فرانسوی و چاپستیک های ژاپنی بخوریم .