به گفتهٔ برخی کارشناسان و به اعتراف جان کری و اوباما، هر تحریمی دورهٔ اثر مشخصی دارد و اگر کشور تحریمشده تاب بیاورد پس از آن دوره تحریمها رفتهرفته بیاثرتر میشود. با توجه به اینکه تحریم ابزاری نسبتاً کارآمد و مؤثر است، مخصوصاً اگر دولت کشور تحریمشده منفعل و ترسو باشد و هیچ برنامهای برای اصلاحات اقتصادی مخصوص دوران تحریم نداشته باشد ـــــــ که نمونهٔ بارز آن دولت روحانی است ـــــــ هرگز دولت تحریمکننده دست از این ابزار نمیکشد. چرا؟ چون عملیات نظامی و درگیری برایش هزینهزاست، اما تحریم برایش خیلی ارزانتر است (گرچه مفت هم نیست). اگر قرار باشد هم جنگ و هم تحریم به یک نتیجه منتهی شود، هیچ دولت عاقلی از ابزار کمهزینهتر تحریم دست نمیکشد. با توجه به اینکه گفتم هر تحریمی دورهٔ اثر مشخصی دارد، دولت تحریمکننده چگونه این ابزار را مؤثر نگه دارد؟ پاسخ ساده است: با نوسانیکردن آن! یعنی تا قرار است اثر تحریم کم شود، کشور تحریمکننده با بهانهای باب گفتگو را با کشور تحریمشده باز میکند و بخشی از تحریمها را موقتاً لغو میکند یا حتی نه، قول میدهد لغو کند و همین خبر پالس مثبتی به بازار کشور هدف میفرستد و خوشبینی سبب میشود که اندکی از فشارها کاسته شود! بدین ترتیب، این انتظار در میان مردم پدید میآید که دولت موظف است با مذاکره مشکل تحریم را حل کند.
اگر به سالهای ۹۰-۹۲ برگردیم و با دقت به نمودار قیمت دلار نگاه کنیم، متوجه میشویم دلار از تاریخ مرداد ۹۰ از ۱۱۰۰ تومان به حدود ۳۵۰۰ در آبان ۹۱ رسیده و از آن به بعد بالاتر نرفته است. یعنی دولت دهم توانست در مدت ۱۴ ماه نرخ ارز را تثبیت کند. از آن موقع تا شروع دولت روحانی در مرداد ۹۲ قیمت ارز همین مقدار ماند و تا اواخر آذر ۹۶ تغییر خاصی نکرد! این در حالی است که برجام در تیرماه ۹۴ امضا و در دی ماه ۹۴ اجرا شد! درست بعد از تثبیت قیمت ارز در سال ۹۱ بود که زمزمههایی از تمایل امریکا به گفتگو با ایران شنیده شد، اما در رسانهها چندان مطرح نشد تا نوبت دولت روحانی شد که با شعار رفع تحریمها سر کار آمد. نگاهی به نرخ تورم هم خالی از لطف نیست. تورم در سال ۸۹ به گزارش بانک مرکزی حدود ۱۲٪ بوده که براثر تحریمها و شوک ارزی به اوج خود که ۳۵٪ است رسید. پس از آن، با اینکه تا دی ماه سال ۹۴ تحریمها به صورت مؤثری برداشته نشده بود و تخفیفهای موقتی که در توافق ژنو به دست آمده بود چشمگیر نبود، تا سال ۹۳ تورم به ۱۵٪ کاهش یافت. قاعدتاً با اجرای برجام و دستیافتن ایران به منابع ارزی بیشتر قیمت دلار باید کاهش مییافت اما چنانکه گفتم از آبان ۹۱ تا آذر ۹۶ قیمت حوالی ۳۵۰۰ میماند!
حالا نگاهی هم به افزایش مجدد قیمت دلار بیندازیم. ترامپ در اردیبهشت ۹۷ برجام را ترک کرد ولی برگشت تحریمها عملاً چندین ماه بعد رخ داد چون کشورهای خریدار نفت از ایران نمیتوانستند به یک باره خریدشان را قطع کنند و بنابراین این فرایند تدریجی بود. اما قیمت دلار از آذر ۹۶، یعنی ۵ ماه قبل از مرگ برجام، رو به افزایش گذاشت. در دی ماه ۹۶ هم اعتراضهای خیابانی رخ داد که رنگ و بوی معیشتی داشت، و این در حالی بود که برجام زنده بود! در فروردین ۹۷، یک ماه قبل از خروج امریکا از برجام، دلار معروف ۴۲۰۰ تومانی جهانگیری در حالی معرفی شد که برجام زنده بود و ایران هنوز داشت نفت میفروخت! دلار از آذر ۹۶ تا مهر ۹۷ به قیمت ۲۰هزار تومان رسید، ولی بعد از آن کاهش یافت و در آذر ۹۷ به ۱۰هزار تومان برگشت و بعد از آن با نوساناتی به قیمت ۱۵۰۰۰ تومان در بهار ۹۹ رسید، اما از بهار تا کنون نوسانات عجیبی یافته و تا ۳۰۰۰۰ تومان هم بالا رفت و بعد اندکی اصلاح شد.
حالا به این سؤالها دقت کنید:
۱) چرا با اینکه برجام زنده بود و ایران نفت میفروخت قیمت ارز از سال ۹۶ رو به افزایش گذاشت؟
۲) چرا با اینکه در انتهای دولت دهم همچنان تحریمهای نفتی و بانکی و بیمه و کشتیرانی با قوت سر جایش بود نرخ ارز بعد از ۱۴ ماه مهار شد و روی قیمت ۳۵۰۰ تثبیت شد؟
۳) چرا بعد از اجرای برجام در دی ۹۴ نرخ ارز کاهش نیافت؟
۴) چرا با اینکه وقتی عملاً در اواخر تابستان ۹۷ که تمام تحریمها برگشته بود و نرخ ارز به ۲۰۰۰۰ تومان رسیده بود پس از یک سال قیمت ارز به ۱۰۰۰۰ تومان برگشت؟ آیا تحریمی لغو شده بود؟!
افزایش قیمت ارز در سال ۹۹ معلول هر چیزی باشد معلول تحریم نیست، چون عملاً دولت امریکا هر تحریم مؤثری در چنته داشته رو کرده و جز تحریمهای نمادین اشخاص چیزی برایش نمانده است. میتوان بخشی از افزایش نرخ ارز در ۹۹ را معلول کرونا دانست و بخشی هم احتمالاً نوسانگیری دولت از دلار به قصد تأمین بخشی از مخارجش!
خلاصهٔ کلام: چنانکه دیدید، هم در دولت احمدینژاد و هم در دولت روحانی پس از اعمال تحریم هر شوکی قرار بود اتفاق بیفتد در عرض ۱-۲ سال افتاد و بعد از آن نرخ ارز تثبیت شد. تثبیت هم به این معناست که دیگر اثر تحریم بیش از این نیست و هر اتفاق ناگوار دیگری در اقتصاد فقط و فقط ناشی از سوءتدبیر یا خرابکاری احتمالی است ولاغیر. به عبارت دیگر، هر تحریمی که اعمال میشود، در عرض یکی دو سال به اقتصاد کشور هدف شوک وارد میکند، اما اگر بنیاد کشور هدف خیلی ضعیف نباشد، حتی دولت بیتدبیری هم سر کار باشد، تحریمها پس از مدتی دیگر کارایی خود را از دست میدهد. این بدان معنا نیست که کشور تحریمشده مشکلش حل میشود، بلکه به این معناست که شوک از بین میرود. سناریوهای مختلفی پیش روی دولت جو بایدن است. برای جلوگیری از طولانیشدن مطلب، از همه جز یکی چشم میپوشم که فقط یکی از گزینههای احتمالی (و به تعبیر من بدترین گزینه) است: شوک دادن به کشور هدف مهمترین امتیاز تحریم است و این باید آن قدر تکرار شود که واقعاً جان مردم کشور هدف به لب آید و کار به اعتراض عمومی و فشار به دولت بکشد. یکی از راههای ممکن تکرار شوک این است که دولت بایدن با دو هدف حفظ اثرگذاری تحریمها و تأثیر در نتیجهٔ انتخابات ۱۴۰۰ ایران بخشی از تحریمها را موقتاً لغو کند یا اینکه قول رفع آنها را بدهد. اگر چنین چیزی رخ بدهد، به محض تطابق اقتصاد با وضعیت جدید، دوباره میتوانند با بهانهای جدید (که ماشاءالله هم فراوان و بیانتهاست) بهصورت ناگهانی تحریمها را برگردانند. چون اقتصاد برای تطابق با هر شرایطی زمان لازم دارد، در صورت وقوع این سناریو، اعمال مجدد تحریم میتواند شوک پدید آورد. به زبان ساده، فرمول مؤثر تحریم این است: تحریم، تنفس، تحریم، تنفس، ...
حالا برگردم به تیتری که انتخاب کردم: ایران چه کند؟ درمورد اصلاح ساختار اقتصاد زیاد گفتهاند و من قصد تکرار ندارم، اما از نظر من امریکا فقط به یک دلیل خیلی به تحریم علاقه دارد و آن اینکه برایش هزینهٔ زیادی ندارد. تنها عاملی که سبب خواهد شد از این گزینه عقب بنشیند هزینهزا کردن آن برای اوست. اگر امنیت اقتصادی او در منطقهٔ ما به هم بخورد و بداند که با فشار بر ایران بر خودش هم فشار وارد خواهد آمد، به ناگزیر از این گزینه عقب خواهد نشست. ایران لازم نیست با امریکا درگیر نظامی شود. از طریق نیروهایی که در منطقه دارد میتواند مرتب برای سربازان امریکایی یا نهادهای اقتصادی مرتبط با امریکا مزاحمت دائمی ایجاد کند و به قولی خیلی برایشان خرج بتراشد. این بهترین راه ممکن است.