تا ده سال بعد اتفاقات مهمی میافتد. نسل اول انقلاب که هرگز حاضر نشد تا واپسین لحظات زندگی دست از کرسیهای مدیریتی بکشد و به نسلهای بعد فرصت نداد وارد معرکه شوند اکنون آفتاب لب بوم است. چه بخواهند و چه نخواهند ده سال بعد یا در آن دنیایند یا براثر سالخوردگی خانهنشیناند. نکتهٔ مهم این است که دو جریان سیاسی اصلی، یعنی اصولگرایی و اصلاحطلبی، هر دو قائم به پدرخواندههای خویشاند و بدون آنان حرفی برای گفتن ندارند. هیچ یک از دو جناح سیاسی در کادرسازی موفق نبودهاند. سندش هم اینکه هیچ فرد اصلاحطلب یا اصولگرای زیر ۵۰ سال استخواندار گفتمانسازی که حرف او برش داشته باشد نداریم! هر چه هست همان آدمهای قدیمیاند که تا چند سال بعد بیشتر مهمان کشور نیستند! با خروج نسل اول انقلاب، هر یک از دو جناح سیاسی خود به نحلههای فکری جدید شکسته خواهد شد و بعید نیست تا یک دههٔ بعد به جای دو جریان سیاسی چندین جریان داشته باشیم که هیچ کدام هم گفتمان محکمی پشت خود ندارند! نمونهاش همین جریان «انقلابی» که یکی دو سال اخیر بحثش زیاد مطرح شده. این جریان خود را متمایز از اصولگرایی و اصلاحطلبی میداند و ادعایش بازگشت به آرمانهای اصیل انقلاب است، اما چه کسی زعیم آن است؟ تا جایی که من میدانم، هیچ کس! خود جریان انقلابی همین امروز به چندین شاخه تقسیم میشود که هیچ کدام آبشان در یک جوی نمیرود. از آن سو، در جریان اصلاحطلبی هم امروز برخی رسماً از نظام جمهوری اسلامی گذر کردهاند و برخی هنوز معتقد به حفظ اصل نظاماند اما خواستار استحالهٔ آن برطبق امیال خویشاند (مثل حذف شورای نگهبان یا کاهش اختیارات رهبری یا لغو قانون حجاب). حتی معتقدم در بحث مرجعیت هم در ده سال بعد اتفاق زیادی خواهد افتاد. اکثر مراجع کنونی بالای ۸۵ سال سن دارند. از بین همهٔ این افراد فقط امیدوارم آیتالله خامنهای تا سالهای طولانی سالم و سرحال بماند، زیرا فعلاً گزینهای در حد او نمیشناسم.