حسين (ع) عشق سرخ
«کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»
مگر کربلا از سیطره ی زمان و مکان خارج است که همه جا کربلا باشد و همه ی روزها عاشورا؟! ... آری، «کربلا قلب زمین است و عاشورا قلب زمان» یعنی اصلا کربلا مطلق زمین است و عاشورا مطلق زمان!
می پرسی از متناهی چگونه می توان راهی به سوی نامتناهی جست!؟
این سرالاسرار خلقت است و گویی تقدیر این چنین رفته است که اسرار، به بهای سر باختن حسين (ع) فاش شود. طرفه خراباتی است این سیاره ی زمین، که از آن دروازه هایی به سوی نامتناهی گشوده اند.
بگذار فاش گفته شود؛ آن که مسجود ملائکه است حسین ع است و آدم را ملائک، از آن حیث که واسطه ی خلقت است سجده کردند. و این سجدهای ازلی و میزان حق است، که ابلیس را از صف ملائک طرد می کند. یعنی که فطرت عالم بر محب حسین ع و ولایت او شهادت می دهد. و آن پیمان ازلی «الست بربکم قالوا بلی» عهدی است که از بنی آدم، بر حب حسین ع و یاری او ستانده اند. «خون» با حسین پیمان ریختن» بسته است و «سر» با حسین پیمان باختن».
دلت عرصه ی ازلی خلقت است. گوش کن که چه خوش ترنمی دارد در تپیدن: حسین، حسین... دل نمی تپد، بلکه حسین حسین می کند.
برگرفته از مقدمه کتاب " تا کربلا "