سفر سبز تو جانانه غم انگیز شده
این بهار از غم تو نغمه ی پاییز شده
دیدگان ابر بهار است میان غزلت
کوچه ها از غم هجران تو لبریز شده
مرد علم و هنر و شعر نمیرد هرگز
شعر ا زسوگ تو درفاجعه،سر ریز شده
از فراق تو هوای غزلم بارانی ست
اشک نی روی ورق باز غم انگیز شده
جسم تو رفته در آغوش زمین ای سیّد
روح تو همسفر ماه سحر خیز شده
رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)