ما در این یادداشت پس از آنکه اجمالاً به پدیدهی «زبان رمزی-زبان حیوانات» پرداختیم، با به دست دادن یک مثال، این پدیده را در روایت اسطورهای زندگی زردشت بازمیجوییم. ما پیشتر در یادداشت «سفرهای زال به زمان اسطورهای» درباب این پدیده سخن گفتیم. توضیحش شایسته است که اگرچه این پدیده در شمنیسم سراسر جهان به شکل گستردهای یافت میگردد اما باید آن را همچون «گرمای جادویی» و «چیرگی بر آتش» ورای فنون شمنی درشمار آورد. بههرتقدیر، شواهدی هست که به ما امکان میدهد به درونمایههای شمنی روایت مذکور توجه کنیم.
دانستنِ زبان حیوانات بهویژه پرندگان از مهمترین ویژگیهای یک شمن محسوب میشود و پرنده در نمادپردازی شمنی شناخته شده است. در میان یاکوتها هر شمن یک مرغ شکاری مادر با دم دراز و چنگالهای قلابشده و منقار آهنی دارد. همچنین در سراسر دنیا دانستن زبان پرندگان برابر است با آگاهی یافتن از رازهای طبیعت و پیشبینیِ حوادث آینده. میرچا الیاده به نقل از لهتیسالو درباب ارتباط این زبان رمزی با اوراد شمنی و تجربهی خلسه مینویسد: «شمن با استفاده از طبل و چهچهه زدنش به خلسه میرود و متون جادویی در همه جا خوانده میشود. جادو و آواز به ویژه آوازی که شبیه صدای پرندگان است اغلب با الفاظ و کلمات مشابه خوانده میشود.» مثلاً گالدِر واژهای آلمانی است که از ریشهی فعل گالان به معنای آواز خواندن گرفته شده است و بهخصوص درمورد پرندگان به کار میرود. همچنین واژهی گِرنینگِر چنانکه ه.س.نیبرگ بدان توجه کرده است برای کارهایی که با جادوگری سروکار دارند استعمال میگردد. از منابع چنین برمیآید که جانوری که شمن با آن ارتباط دارد اغلب پرنده است؛ همچنین در آیینها و مراسم شمنی پرنده جایگاه ویژه دارد؛ چنانکه روح شمن اغلب در شکل پرنده است که به سفر کیهانی میرود. درواقع شمنها پرنده میشوند؛ یعنی روحشان از جسم جدا میشود و به شکل پرنده در آسمان به پرواز درمیآید.
باری، پرنده نه فقط در شمنیسم بلکه در اغلب مذاهب ابتدایی نمایانگر دوستی انسان و خدایان و تجسم دانایی، نیروی جاودانگی و نفس کیهانی بوده است. در متون ودایی پرنده نماد دوستی خدایان و انسان است؛ نماد اتصال آسمان و زمین و همچنین نماد روح است. ما در اسطورهها و حماسههای ایران نیز به پدیدهی «زبان رمزی» برمیخوریم. مثلاً در بندهشن آمده است که جم مردمان را گردآورد و ایشان اوستا را به زبان مرغان تلاوت میکردند. در شاهنامه نهتنها سیمرغ زبان زال را میفهمد بلکه هم مرغ مادر است هم با نظر به ابیاتی چون بیت زیر نماد روح است:
تن زال را مرغ پدرود کرد / از او تار و از خویشتن پود کرد
این پدیده در اسطورهی زندگی زردشت با مثالی که در ادامه میآید آشکار میگردد.
در گزیدههای زادسپرم درباب گفتوگوی دینی زردشت و امشاسپندان آمده است: «چون زردشت بهمنی بود از پنج نوع جانور که نماد اینجهانی بهمن بودند هر پنج نوع در کوه اوسند به همسخنی او آمدند. در آن روز پیش از آمدنشان به همسخنی اورمزد، زبانشان گشاده شد و به زبان آدمی سخن گفتند؛ از آبزیان نوعی ماهی به نام ارزوه و از جانورانی که در سوراخ میزیستند، قاقم سفید و سمور سفید و از پرندگان مرغ کَرشِفت و سیمرغ و دیگر انواع و از جانورانی که در دشت به سر میبردند خرگوش که راه آب را به ددان نشان میدهد و از چرندگان خربز سفید. آنان به سخن آدمی دین را از اورمزد پذیرفتند و به سروری انواع پنجگانهی جانوران گماشته شدند تا جانوران نیز به سخن خویش تا آنجا که دانایی و توان و نیرو دارند دین را تبلیغ کنند؛ و به زردشت سخت اندرز فرمود که این پنج نوع جانور را نزند و آزار ندهد و خوب نگاهداری کند.»