یک
حماسهشناس انگلیسی، م. بورا (M. Bowra) بر آن است که مرثیه و مدیحه، پیش از آنکه حماسههای طبیعی و بزرگ پدید آیند، تنها قوالبی بودهاند که روایات حماسی را از مرگ پهلوانان و شکوه پیروزیهاشان بیان میکردهاند چنانکه هنوز هم در میان اقوام بدوی یا آنها که به تعبیر بورا "توانایی خلق حماسه" را در فرهنگ خود نیافتهاند، همین دو قالب یعنی مرثیه و مدیحه هستند که روایات مرگ حماسی و دلاوریهای پهلوانان را بازگو میکنند.
دو
دو مرثیه / سوگسرود در گسترهی هزار و دویست سالهی شعر فارسی و درست در دو سوی این حد تاریخی به چشم میرسد: نخستین را رودکی سمرقندی گفته است در سوگ شاعر معاصرش شهید بلخی؛ وَ دیگری را رضا براهنی گفته است در سوگ شاعر معاصرش شهید خسرو گلسرخی چنانکه یکی را از نام و دیگری را از مرامش شهید خواندهاند.
کاروانِ شهید رفت از پیش
وآن ما رفته گیر و میاندیش
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
[ رودکی | در رثای شهید بلخی ]
جهان ما به دو چیز زنده است
اولی شاعر
وَ دومی شاعر
وَ شما هر دو را کشتهاید
اول: خسرو گلسرخی را
دوم: خسرو گلسرخی را
[ رضا براهنی | ظل الله ]
*مقالهای در باب شعرهای عاشقانه خسرو گلسرخی نوشتهم که در ویژهنامه "عاشقانهنویسی در شعر معاصر" مجله کتاب هفته خبر (سال پنجم، ش ۹۹ – فروردین ۱۳۹۵) منتشر شده است. این یادداشت (سرود مرگ حماسی) از آن متن شکوفه کرده است.