سهند آقایی
سهند آقایی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

سماع جادویی زردشت | سهند آقایی

مورّخان ادیان شواهد متنوعی از پدیده‌ی جادویی-دینی «سماع» در سراسر جهان یافته‌اند. درواقع رقصیدنِ چندین ساعته یا حتا چندین روزه برای رسیدن به حالت خلسه پدیده‌ای نیست که به امروز و دیروز یا به غرب و شرق محدود و مقصور شود. در ایران نیز ما با این پدیده چندین بار برخورد می‌کنیم. ما در این یادداشت به رقصیدن‌های بی‌وقفه‌ی زردشت و یارانش در «مگه» اشاره می‌کنیم.

باری، رقص‌های درون «مگه» در زمانه‌ی زردشت هم درواقع راهی بوده است برای رسیدن به حالت خلسه؛ هر چند که ایران‌شناسان یا پژوهشگرانِ فرهنگ و زبان‌های باستانی همچنان بر سر واژه‌ی «مگه» به توافق نرسیده باشند. فی‌المثل تلقّی مری بویس، نویسنده‌ی کتاب «تاریخ کیش زردشت» از این واژه اساساً چیز دیگری‌ست. به‌هرتقدیر ما درباب پدیده‌ی سماع در زندگی زردشت، نظر کسی چون ه.س. نیبرگ را می‌پذیریم. نیبرگ بر آن بود که زردشت در تجربه‌های دینی‌اش نه یک ستاره‌نگر یا جادوگر که استاد خلسه شبیه شمن‌ها بوده است. و دریافتِ او از «مگه» ذیل همین ادعای «زردشت یک شمن است» تشخّص یافته‌ است. به زعم او زردشت و اطرافیانش برای رسیدن به خلسه، بی‌وقفه در فضای مقدس مگه می‌رقصیدند.

والتر برونو هنینگ، ایرانشناس آلمانی در سخنان خود که در کتاب «زردشت، سیاستمدار یا جادوپزشک؟» گرد آمده است، با استناد به نوشته‌های نیبرگ «مگه» را جایگاه محصوری تعریف می‌کند که مناسک مقدس در آنجا برگزار می‌شود. هنینگ می‌گوید: «نیبرگ بر این عقیده است که اساساً این اصطلاح برای «سماع جادویی» و گروهی که آوازهای سحرآمیز می‌خواندند، مورد استفاده قرار می‌گیرد. در میان «مگه» گروهی از افراد قبیله که در «جمع مقدس» پذیرفته شده‌اند، گاه‌به‌گاه دور هم گرد می‌آیند و مراسمی را اجرا می‌کنند که هدف آن رسیدن به حالت جذبه است. سماع و احتمالاً رقص مهمترین وسیله‌ی رسیدن به این حالت بوده است و البته با استفاده از بخور و بخار بنگ و شاهدانه این حالت سریع‌تر دست می‌داد... و همین که شرکت‌کنندگان این مراسم به حالت خلسه می‌افتادند، کلمات و اصوات نامفهوم را با فریاد بر زبان می‌راندند آنگاه کم‌کم به حالت بی‌هوشی و اغمای کامل می‌افتادند. در این حالت تصور می‌کردند که به گونه‌ای وحدت با خدا و بهتر بگوییم با بهمن (اندیشه‌ی نیک) رسیده‌اند. ارواحشان به یاری خلسه از قید تن آزاد شده‌اند و به آسمان صعود کرده‌اند تا در آنجا با ارواح دیگری که بدین شیوه یا از طریق مرگ از قید تن رسته‌اند یکی شود... رسیدن به حالت خلسه بزرگترین موهبت و برکناری از عضویت در مگه وحشتناک‌ترین بدبختی به شمار می‌رفت. روشن است که در چنین قبیله‌ای شمن بزرگ نفوذ و اعتبار فراوان داشت؛ چه علاوه بر ریاست بر انجام مراسم آزمون الهی، رئیس و رهبر مگه نیز به شمار می‌آمد و در چنین مقامی او بود که تصمیم می‌گرفت چه کسانی شایستگی کسب برترین سعادت را که تنها به لطف مگه ممکن می‌نمود، دارا هستند.» میرچا الیاده در همین باب می‌نویسد: «در این فضای بسته ارتباط بین آسمان و زمین امکان‌پذیر می‌گشت؛ یعنی طبق منطقی رایج و جهانی فضای مقدّس به مرکز مبدل می‌شد.» و این یعنی رقصیدن‌های بی‌وقفه مگر برای رسیدن به خلسه نبوده است.

به‌هر‌تقدیر ما در شمنیسم با پدیده‌ی «پرواز جادویی» بارها و تقریباً در همه جا برخورد می‌کنیم. شمن‌ها استادان بزرگ خلسه‌اند و می‌توانند در حالت خلسه پرواز کنند. در شمنیسم خلسه هم «پرواز جادویی» شمن و هم فرودآمدن روحش را امکان می‌بخشد و در یک کلام، رقصیدنِ روح پروازِ آن است؛ چنانکه شمن منتاوی آنقدر می‌رقصد که به خلسه بیفتد و روحش را قایقی به آسمان برد. این قایق را عقاب‌ها هدایت می‌کنند. و شگفت آنکه در شاهنامه هم در داستان پرواز جادویی کیکاووس به آسمان عقاب‌ها تختِ او را با بال‌زدن به آسمان می‌برند.

حالت خلسهسماع جادوییپرواز جادوییسهند آقاییشمنیسم ایرانی
شاعر و نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید