سهند آقایی
سهند آقایی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

نزول افراسیاب به جهان زیرین | سهند آقایی


مطهر­بن‌­طاهر مقدسی در «آفرینش و تاریخ» آیین چینیان و برخی هندیان را «سَمَنیه» و «ثنویه» خوانده است. در شمنیسم ما با اساطیر ثنویت‌گرا برخورد می‌کنیم؛ چنانکه در آسیای مرکزی و شمالی شمن‌های «سفید» و «سیاه» صاحبانِ تخصص‌های برجسته‌اند؛ مثلاً شمن‌های «سیاه» استادان «نزول به جهان زیرین»ند و شمن‌های «سفید» استادانِ «پرواز جادویی». به‌هرتقدیر ما در این یادداشت درباب سفر زیرزمینی افراسیاب سخن می‌گوییم.

ه.س.نیبرگ برای نخستین‌بار تشخیص داد که گودال یا دژ زیرزمینی افراسیاب با غار یا حفره‌ی شمن آلتایی که راه به جهان زیرین می‌بَرَد، مطابقت دارد. نیبرگ می‌نویسد: «افراسیاب نیایش می‌کند به اردوی­سورا اناهیتا در گودال زمین برای به‌دست‌آوردن فرّه؛ و طبیعی است که این خواهش برآورده نمی‌شود. از این گودال سنّت بعدی یک دژ زیرزمینی درست کرده است که می‌پندارند افراسیاب در آنجا فرمانروایی می‌کند. ولی گویا در اصل اینجا همان اعتقادی وجود دارد که درباره‌ی دهانه‌ی زمین نزد تاتارهای آلتایی دیده می‌شود. روان افراسیاب در سفر معمولیِ شمنی به جهان ارواح است تا برای نبرد نیرو و زور به چنگ آورد.» این جنگ در فریشت آمده است. سه بار افراسیاب در دریاچه‌ی وروکَشه فرومی‌رود تا فرّه را بگیرد. سه بار فرّه از دستش می‌گریزد تا سرانجام کیخسرو افراسیاب و برادر او را در دریاچه‌ی چیچست می‌کُشد. همچنین در یکی از قطعات اوستایی به نام ائوگمدئچا آمده است: «کسی از چنگال مرگ رهایی نیابد؛ نه کسی که مانند کیکاووس به گردش آسمان پرداخت و نه کسی که مانند افراسیاب تورانی خود را در تکِ زمین پنهان نمود و در آنجا کاخ آهنین به بلندای هزار آدمی با صد ستون ساخت.»

اکنون به سفر خلسه‌آمیز شمن آلتایی می‌پردازیم. «شمن سیاه» سفرش را از یورت خود آغاز می‌کند و راه جنوب را در پیش می‌گیرد. او پس از خواندن آواز و گذر از راه‌های ناهموار سرانجام به قلّه‌ی «کوه آهن» (تمیر تایکسا) می‌رسد. کوه پوشیده از استخوان‌های سفید شمن‌های درراه‌مانده است. شمن راهی را در پیش می‌گیرد که به حفره‌ای ختم می‌شود که دهانه‌ی ورود به جهان دیگر است. باری، این «کوه آهن» شباهت چشمگیری با دژِ آهنین افراسیاب یا «هنگ افراسیاب» در شاهنامه دارد:

وزان پس چنان بُد که افراسیاب / همی‌گشت هر جای بی‌خوردوخواب

نه ایمن به جان و نه تن سودمند / همیشه هراسان ز بیم گزند

همی از جهان جایگاهی بجست / که باشد به جان ایمن و تن درست

به نزدیک بَردع یکی غار بود / سر کوه غار از جهان نابسود

ندید از برش جای پرواز باز / نه زیرش پی شیر و آن گراز

خورش برد و از بیم جان جای ساخت / به غار اندرون جای بالای ساخت

ز هر شهر دور و به نزدیک آب / که خوانی ورا «هنگ افراسیاب»

سپس شمن داخل حفره می‌رود و دریایی را می‌بیند که پلی به باریکی مو از وسط آن می‌گذرد. شمن از پل به زیر می‌افتد و می‌تواند شبیه ارداویراف به شکنجه‌گاه دوزخیان در زیر زمین راه یابد؛ مثلاً او مردی را می‌بیند که استراق‌ سمع کرده است و اکنون با یک گوش به تخته‌ای میخکوب است. القصه شمن پس از گذشتن از پل به خانه‌ی ارلیک‌خان (خدای جهان زیربن) می‌رسد.

میرچا الیاده سفر شمن آلتایی به جهان زیرین را تحت تأثیر نمونه‌های ایرانی-هندی آن می‌داند. ما نیز هم روایتِ اوستا و هم شاهنامه را بسیار هم‌آهنگ با سفر زیرزمینی شمن‌های سیاه می‌یابیم؛ چنانکه در سفر شمن آلتایی قرینه‌هایی همچون حرکت شمن به سوی «جنوب» -که در سنت اوستایی نیکوترین جهات است-، «کوه آهن» و «ثنویت» -که در نمادپردازی پُل نیز آشکار است- به چشم می‌رسند. همچنین در گمان ما مواجهه‌ی افراسیاب و هومِ پارسا در این داستان نشانگر خلسه‌ی افراسیاب با نوشیدنی سکرآور هوم است که احتمالاً از ترکیب گیاه هوم، شاهدانه و قارچ‌های جادویی به دست می‌آمده است و ما در آینده بدان خواهیم پرداخت.

شاهنامه
شاعر و نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید