سهند آقایی
سهند آقایی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

«پر جادویی» زال و زردشت | سهند آقایی

در شمنیسم به­طور گسترده­ای با نمادپردازی­های­ پرنده­شناختی (ornithological) سروکار داریم؛ چنانکه شمن­ها در وقت خلسه و اجرای عمل درمانی گاه خود را به شکل عقاب درمی­آورند یا لباس­هایی از پر پرندگان به تن می­کنند. همچنین آشکار است که جادوپزشکان از طریق خلسه بیماران را درمان می­کنند؛ یعنی مستقیماً بر مبنای باورها و نمادپردازی­ها کارِ درمان را از روح سرگردان بیمار آغاز می­کنند. درواقع ما اساساً در منابع اسطوره­ای و دینی است که با پدیده­ی پیچیده­ی جادوپزشکی برخورد می­کنیم زیرا مسئله­ی روح در میان است.

در این باب میرچا الیاده بر آن است که پر جادویی در شمنیسمِ سراسر جهان نماد «پرواز جادویی» است؛ چنانکه او به پر عقاب و سپس موی اسب و ارتباط این­ها با تجربه­های خلسه­آمیز شمنان توجه ویژه کرده است. او سوزاندن پر یا موی جادویی را هم­ارز با احضار حیوان جادویی دانسته است؛ یعنی همان حیوان یا مرکبی که شمن را به عالم ماوراء و زمان اسطوره­ای هدایت می­کند.

باری، طبق روایت شاهنامه خویشکاری جادودرمانگری زال وابسته به سیمرغ است. او با آتش زدن پر جادویی سیمرغ و احضار و سخن­گفتن با این پرنده­ی اسطوره­ای بر فراز «کوه کیهانی» البرز درواقع سفر به ماوراء یا زمان اسطوره­ای را تجربه می­کند. در این مقام مثالی از حماسه­ی ملّی بسنده خواهد بود. طبق روایت شاهنامه نخستین جادودرمانگری زال در داستانِ به ­دنیا ­آمدنِ پسرش به چشم می­رسد. رستم تنومند است و باید پهلوی مادر را شکافت و پس از بیرون­ آوردن بچه آن شکاف را دوخت و بر زخمش برخی گیاهان و پر سیمرغ مرهم نهاد. و چنین است که زال با آتش زدن پر و احضار سیمرغ، رودابه و رستم را از مرگ نجات می­دهد. فردوسی از زبان سیمرغ چنین می­سراید:

نخستین به می ماه را مست کن / ز دل بیم و اندیشه را پست کن

تو منگر که بینادل افسون کند / به صندوق تا شیر بیرون کند

بکافد تهی­گاه سرو سهی / نباشد مرو را ز درد آگهی

وزان پس بدوز آن کجا کرد چاک / ز دل دور کن ترس و تیمار و باک

گیایی که گویمت با شیر و مشک / بکوب و بکن هر سه در سایه خشک

بسای و بیالای بر خستگیش / ببینی همان روز پیوستگیش

برو مال از آن پس یکی پرّ من / خجسته بود سایه­ی فرّ من

باری، ما با «پر جادویی» در اوستا نیز برخورد می­کنیم. در بهرام­یشت درباب درمانگری این پر آمده است:

«زرتشت از اهورامزدا پرسید ای اهورا مزدای مینوی پاک ای آفریدگار جهان مادی ای مقدس! اگر من از مردان بسیار بدخواه به­ ساحری آزرده شوم، چاره­ی آن چیست؟ آن­گاه اهورا مزدا گفت: پری از مرغ وارغن بزرگ شهپر بجوی، این پر را به تن خود بمال. با این پر (ساحریِ) دشمن را باطل نما. کسی که استخوانی از این مرغ دلیر یا پری از این مرغ دلیر با خود دارد هیچ مرد توانایی او را نتواند کشت و نه او را از جای به در تواند برد. آن بسیار ­احترام، بسیار فر نصیب آن کس سازد. آن او را پناه بخشد. آن پر مرغکان مرغ.»

همچنین توضیحش بایسته است که در اوستا سیمرغ بر بالای درخت ویسپوبیش (همه را درمان­بخش) قرار دارد که در میان دریای فراخکرت (اقیانوس کیهانی) روییده است و درمان همه­ی دردها را دارد و در آن تخم­های کلیه­ی گیاهان نهاده شده است. در «مینوی خرد» آمده است که «این درخت دورکننده­ی غم بسیار تخمه است و هر گاه سیمرغ از آن برخیزد هزار شاخه از آن بروید و چون بنشیند هزار شاخه از آن بشکند و تخم آن پراگنده شود.» درواقع به نظر می رسد که خاصیت درمانگری این درخت است که در شاهنامه به سیمرغ رسیده است.

شاهنامه
شاعر و نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید