
یکی از دوستان عزیزم❤یک متنی توی ویرگول نوشته و برای خودش یه چالش تعریف کرده، منم دلم خواست این چالش رو داشته باشم.
این پست سبای عزیزه، و طبق این پست من هم از امروز هر روز یا هر شب، به جز پنجشنبه و جمعه، میام و یه چیزی مینویسم. بسته به حالم ممکنه این نوشته گزارش بشه یا دعوا باشه یا معرفی چیزی باشه یا درد دل باشه یا هر چی ...
امروز اولین روزِ بعد از تعطیلاتِ طولانیِ ابتدای سال بود! خوب بود ولی من یه نمه حال ندار بودم. روحم خسته است و دیگه حال و توان سر و کله زدن با آدمها و خودم رو ندارم. دارم به یک «رد بده» ماهر تبدیل میشم. راستش خیلی دوست ندارم این حالت رو! ولی فعلا دست من نیست خودش پیش اومده منم استقبال میکنم ازش.
امروز کار خاصی نکردم، شنبههای من بیشتر به گپ با دوستانم میگذره، صبح با یکی از دوستانم سفرنامه ناصرخسرو خوندم، عصر با سبا مادام بوواری رو خوندم، غروب با مرجان چند صفحهای از یک مقاله رو خوندم، الان هم منتظر هستم که گپ شبانهام با یه گروه علمی شروع بشه. ولی از فردا یه کار مهم دارم که باید شروع کنم خیلی هم استرسشو دارم. فردا ازش میگم.
ممنون از سبا برای این پیشنهاد جذاب😉