
بزرگترین مشاهدهگر آسمان، قبل از اختراع تلسکوپ، تیکو براهه بود. باز هم از زندگی و خیلی از صحبتهای رایج در موردش میگذرم چون قبلتر در موردش صحبت کردهام.
چیز جدیدی که توی این کتاب تاریخ علم بهش برخوردم این بود که تیکو براهه درسته که با کوپرنیک مخالف بود و قبول نداشت که زمین مرکز نیست ولی در رصد آسمان خیلی صادقانه و خیلی دقیق عمل کرده بود و همین دقت و صداقت تونست به علم کمک کنه تا کمکم نگاه درست بدون حضور معرفش (کوپرنیک) خودش رو نشون بده و پیروز بشه.
باز برگردم به ذهن خودم و بگم یاد کریستف کلمب افتادم. او برعکسِ تیکو براهه با کمی غرضورزی و دستکاری در ابعاد و مسافتها تونست بودجه و نیرو برای حرکت جسورانهاش پیدا کنه. من فکر میکنم اگه مثل تیکو خیلی صادقانه مسافتها رو بیان میکرد حتی خودش هم راضی نمیشد به این سفر بره و اگر آمریکایی در میان نبود معلوم نبود که اصلاً ما اسمی از این اقدام جسورانه میشنیدیم یا به عنوان یه عمل احمقانه درس عبرت سایرین میشد!
میخوام بگم معلوم نیست که صداقت جوابه یا جسارت! معلوم نیست که کی چه کاری چه نتیجهای داره. فرمول همهمکانی و همهزمانی نداریم. نظر من اینه که هر کسی لازمه هر جوری که خودش هست و هر جور که فکر میکنه بهترین روشه اقدام کنه و بقیه رو بسپره به جهان. گاهی صداقت تیکو راهگشاست گاهی جسارت کلمب و گاهی هم مثل آریستارخوس شانسی برای ظهور پیش از آمادگی جهان وجود نداره.
باز از حاشیه خارج شم و برگردم به کتاب:
تیکو رصدهای دقیق و طولانیمدتش رو در اختیار کپلر قرار میده (البته نه به راحتی) و ادامهی راه با این جوان بود. کپلر و تیکو رو نمیشه از هم جدا کرد چون دستاوردهای رصدی تیکو ابزاری شد برای دستارردهای محاسباتی کپلر.
در مورد این دانشمند هم دوبارهگویی نمیکنم چون قبلتر ازش گفتم اما مطلب جالب توجه از این کتاب این بود که کپلر بدون اینکه درگیر چراییِ مشاهداتش بشه داشت فقط با استفاده از مشاهدات ثبت شد یک چگونگیِ نظاممند پیدا میکرد. دقیقاً بر خلاف مسیر یونانیان باستان.
توجهتون رو به این نکته جلب کنم که کپلر به شدت افلاطونی بود و خیییلی ناراحت بود که شکل زیبای دایرهای مدار سیارات به دست او به بیضی تبدیل شده🙃
قبلا در مورد این جوان عجیب صحبت کردم. در ادامه دو شخصیت مهم باقی موندند: گالیله و نیوتون.