دسته دوم از مجموعه پیامبران، پیامبران متاخر بزرگ است، این دسته شامل سه کتاب است: اشعیا، ارمیا و حزقیال.
کتاب اشعیا گویا توسط سه نفر نوشته شده است:
موضوع این کتاب بیشتر پند و هشدار به قوم است و مهمتر از همه پیشگویی در مورد ظهور منجی موعود.
کتاب ارمیا در بین سالهای 587 تا 538 قبل از میلاد توسط شخص ارمیا که پیامبری در سرزمین یهودا بود نوشته شده است و بیشتر به عاقبت تلخ قوم اشاره دارد.
کتاب حزقیال نیز تقریباً همزمان با ارمیا نگارش یافته است با این تفاوت که حزقیال در تبعید در بابل به سر میبرد. محتوای این کتاب نوعی نوسازی اخلاقی است و در پی دادن امید به قوم برای بازگشت به سرزمینشان بوده است.
این سه کتاب با اینکه در فاصلههای زمانی متفاوتی نوشته شدهاند ولی تقریباً محتوای یکسانی دارند و هر سه به قوم میگویند برای رستگاری و زندگی خوب و خوش باید به سوی خدا (یهوه) برگردید، از او اطاعت کنید و بندهاش باشید. این کتابها مدام به قوم گوشزد میکنند که تمام بلاها و ناکامیهای شما به دلیل روگردانی از یهوه است و سزای اعمال خودتان است.
بر عکسِ کتابهایی که در دو پست قبلی معرفی شدند این سه کتاب برای من به هیچ رو جذابیت نداشتند به ویژه که از دوران باستان و آن باورهای اسطورهای فاصله گرفتهاند. ولی یک نکته جالب در این میان وجود داشت و آن هم تفاوت شیوه روایت در کتاب ارمیا و حزقیال بود، این دو پیامبر تقریباً همزمان ولی در دو شرایط متفاوت حضور داشتند، ارمیا لحنی گزنده دارد به حدی که نزدیک بود به دار آویخته شود! و تمامی پیامهایش به سبک سخنرانی ابلاغ میشود ولی حزقیال از امید سخن میگوید و سبک ابلاغ پیامش بیشتر حالت تمثیلی و نمایشی دارد.
این تفاوت کاملاً ناشی از شرایط بوده است، ارمیا در میان مردم خودش و در سرزمین موعود بود و باید مردم را چنان میترساند که از همین باقیمانده قدرت و استقلالشان محافظت کنند (که نکردند) ولی حزقیال در میان تبعیدیان و در سرزمین بابل بود و باید مردم را به بخشش یهوه و بازگشت به وطن و بازسازی دوباره امیدوار میکرد و لازم بود این پیام را به شکلی بازگو کند که در دل مردم جای گیرد و چه شکلی بهتر از نمایش و تمثیل!؟
تفاوت شیوه روایت در شرایط متفاوت چیزی است که من به خوبی در این دو کتاب دیدم و برایم بسیار جذاب و کمی آموزنده بود، باشد که بیاموزم در چه زمانی بهتر است به چه طریقی سخن گویم!
در پست بعدی از پیامبران متاخر کوچک خواهم نوشت.