امروز میخواهم با زبان تصویرها صحبت کنم:
مدتیست که زندگیام در حال نوسان است، نوسانی با تناوب خیلی خیلی کوتاه:
گاهی احساس میکنم در حال غرق شدن در خودم هستم و باید خود را رها کنم و به درونم پناه ببرم👇

گاهِ دیگر حس میکنم باید از دنیای خودم بیرون بروم و این باید است!👇

گاهی حس میکنم در حال ساختن راه زیبای خودم هستم👇

گاهی دیگر تصور میکنم مقلدی بیاختیارم!👇

گاهی حس میکنم چیزی نمانده برسم👇

گاهی حس میکنم این راه را پایانی نیست!👇

گاهی با کوچکتری مانعی خالی از شور و انرژی میشوم👇

گاهی هر چه مانع و نشانه و اما و اگر باشد به نهایت توان پشت سر میگذارم👇

گاهی فکر میکنم دنیای کوچک خودم چه زیباست👇

و گاهی فکر میکنم باید از این دنیا بیرون زد و گسترشش داد👇

گاهی دلزدهام و خسته👇

و گاهی خودم را آماده برای مقابله با چهارفصل مشکلات میبینم👇

گمانم زندگی همین است و همهی این احساسات با هم مرا میسازد👇

اما ای احساسات متناقض بدانید و آگاه باشید وقتی همگی با هم دست به شورش میزنید هیچکدام راه به جایی نمیبرید و فقط من را خسته و خودتان را بیقدر میکنید. آرام باشید و در جای خود و به مدت مناسب جلو بیایید.
تا فردا ...