اشتباه نشه! این متن یه مطلب گردشگری نیست میخوام در مورد تولد ریاضی صحبت کنم و این جزیرهی زیبا محل این تولده.
ساموس اسم این جزیره است. توی عکس که زیبا به نظر میرسه! فکر کنم در نوشتههای افلاطون اسمش به چشمم خورده و هر جایی از فیثاغورث خوندم که قطعاً اسمی از زادگاهش بوده اما چیزی که میخوام بگم اینه که همه سعی دارن ساموس رو و تا حد زیادی یونان رو تماماً اروپایی ببینن در صورتی که تفکرات اون زمان بسیار بسیار بسیار الهامگرفته شده از آسیا بوده... در واقع عقیدهای از آسیا میومد... توی این شهرها دچار تغییرات و پیشرقت و پسرفتی میشد و بعد دوباره به آسیا یا جاهای دیگه میرفت.
یه نگاه به محل ساموس روی نقشه بندازید:
اشتباه نشه! من نمیخوام یونان رو آسیایی کنم. اصلاً به چه کارم میاد؟ من میخوام بگم جهان باستان جهانی بوده محدودتر از این روزها با عقاید و نظراتی که یا گم شدن یا سوزونده شدن یا بد و دیر منتقل شدن یا تحریف شدن و یا در مسیر خوبی قرار گرفتن و این نتیجه تعامل همه بوده...
همه یعنی هم کسی که اون ایده رو بیان کرده هم کسی مثل تاجرها، جنگجوها و حتی بردهها که این ایده رو دهان به دهان منتقل کردن و هم کسی که اون ایده رو پرورش داده و بهترش کرده
خب! بعد از این حرف طولانی برم سراغ این قسمت از مستند، باز هم کلیدواژهای برم جلو (کلیدجملهای!):
شاید براتون بیربط باشه ولی همین پرسپکتیو همونطور که به نقاشی و هنر اون زمان بعد جدید و جذابی داد و با دادن بُعد به نقاشی به اون جون داد در علم هم اثرگذار بود. پرسپکتیو به ما کمک میکنه که بفهمیم جهان رو میشه از دیدهای مختلف دید مثلا دو تا آسمون داریم: از دید من که پشت میزم نشستم و در حال تایپ یه نگاهی به آسمون میندازم و از دید اون دختربچهای که داره الان از پایین پنجرهی خونهام رد میشه و چیزی تو همین آسمون توجهش رو جلب میکنه.
همین تفاوت دید به کوپرنیک کمک کرد که مدل بطلمیوسی رو از دید دیگهای ببینه و بگه اگه من رو زمین نباشم و جایی بالای همهی این سیارات باشم دنیا چجوریه!؟ و اون وقت بود که به ذهنش رسید اگه خورشید مرکز باشه چی میشه؟ (البته داستان اینجوری که من میگم نیستا! کوپرنیک فکرهای دیگهای هم داشت ولی خب این دید هم کمکش کرد).
فعلاً این دو ریاضیدان رو تنها میذارم تا برم به ایتالیا و قصه گالیله رو بشنوم، بعد دوباره به اینجا برمیگردم.