آیسخولوس که در بین ما شاید بیشتر به آشیل معروف باشد، نخستین تراژدینویس بزرگ یونان باستان بود. حدود قرن پنجم پیش از میلاد را میتوان دوره اصلی زندگی و شکوفایی او دانست.
در مورد زندگی شخصی او نه میدانم و نه میخواهم که صحبت کنم فقط یک نکته که در بین اغلب بزرگان یونان باستان مشترک است را بگویم و آن شرکت در جنگهای مهم است. همانطور که بسیار بیان شده است یونان مجموعهای از دولتشهرها بود که به شیوه دموکراسی اداره میشد. کوچک و کمجمعیت بودن در دورانی که امپراتوریهایی مانند هخامنشی در مقابلت هستند باعث میشود از همه توانت برای محافظت از خود استفاده کنی بنابراین در بیشتر جنگها اغلب مردم حضور داشتند و بزرگان هم جزئی از همین مردم بودند. زمانی که از توسیدید و گزنفون صحبت کردم، اشاره شد که راویان مستقیم جنگها بودهاند و حالا آیسخولوس را داریم که در جنگهایی مثل ماراتون و سالامیس حضور داشته است و بعدها میبینیم فیلسوفانی مثل سقراط هم سابقه حضور در جنگها را داشتهاند.
خواستم بسیار کوتاه بگویم که تقریباً همه مردم در جنگها حاضر بودند و این مورد را تجربهای خاص ندانید، خب از این موضوع بگذریم و وارد حرفه آیسخولوس شویم، چیزی که به خاطرش بارها به رتبه اول در آتن رسیده است: نمایشنامهنویسی.
آیسخولوس نوآوریهایی را در تراژدی ایجاد کرد:
بازیگر دوم را به صحنه آورد.
تعداد همسرایان را کم کرد.
اهمیت سرودها را کم کرد و به اهمیت مکالمات افزود.
و برخی معتقدند تریلوژی با موضوع واحد (که در پست قبل صحبتش رفت) ابداع آیسخولوس بوده است.
از همه آثار آیسخولوس که گویا نود اثر بوده است، تنها هفت نمایشنامه به ما رسیده است.
زنان ندبهسرا: احتمالاً قدیمیترین اثر است و تحولی در محتوا را با خود دارد، بیشتر به تراژدی واقعی نزدیک شده است. موضوع آن پناهندگی دختران دانائوس (مغلوب یک جنگ) است و احتمال میرود بخشی از یک چهارگانه باشد که سه قسمت آن گم شده است! من این محتوا را نخواندم، از حوصلهام خارج بود و نمیتوانم نظر شخصی در موردش بدهم ولی نثر آیسخولوس زیباست فارغ از محتوای اثر.
ایرانیان: تنها نمایشنامه تاریخی آیسخولوس است، حتماً میخوانمش و در پستی مجزا از آن میگویم. در این راستا کتابی را معرفی میکنم که محمدعلی اسلامی ندوشن تهیه کرده است، کتابیست در دو بخش، بخش اولش نوشته ندوشن است درباره ایران و یونان در آن دوران و بخش دومش ترجمه نمایشنامه ایرانیان است؛ نام کتاب: ایران لوک پیر.
هفت تن علیه تب: این نمایشنامه نیز بخشی از یک چهارگانه است و موضوع آن کینه میان دو برادر است. من این را نیز نخواندهام. گاهی محتوا چنان ملالتبار است که زیبایی نثر نمیتواند مرا به وجد آورد ولی دوستانی که نثر زیبا برایشان بر محتوا ارجح است و یا محتوای این آثار را میپسندند حتماً از خواندنش لذت میبرند.
پرومته در زنجیر: به نظر میرسد بسیار نام پرومته بر زبانها رفته و بر گوشها نشسته است. این نمایشنامه آیسخولوس برای من بسیار زیبا و جذاب است و تراویک آن را هوشمندانهترین اثر نویسنده میداند. داستانِ این نمایشنامه روایت رنج پرومته در کوههای قفقاز و مکالمات او با شخصیتهاست. پرومته از دستور خدایان تمرد کرده است و با دادن آتش به انسان او را قوی ساخته، ناجی انسان شده است و مطرود خدایان و حال مجازاتش این است که هر روز جگرش درآید و روز دیگر جگری تازه و شکنجهای تازه. این اثر بسیار خواندنی و زیبا و قابل تامل است. در پستی جداگانه از این اثر مفصل خواهم نوشت.
مجموعه اورستیا، آگاممنون و الاهگان انتقام: این اثر تنها سه بخشی آیسخولوس است که کامل به جا مانده است و برای نویسنده مقام اول مسابقات آتن را هدیه آورده است. گویا داستان درباره جنایت و نفرینی است که در نسلهای متوالی دست به دست میشود. من این مجموعه را نیز نخواندهام. شاید روزی به سراغش رفتم!
محتوای نمایشنامههای آیسخولوس بیشتر مذهبی است. اینکه چه عقیدهای دارد و میخواهد چه چیزی را به مخاطب منتقل کند با شما (چون من معتقدم هر کتاب با هر خوانندهای به نوعی منحصر به فرد ارتباط میگیرد) ولی در مورد ساختار نوشتارش باید گفت که داستانها کم حادثهاند ولی زبانش محکم است و به نظر من شخصیتهایش هر چند کمی بالاتر از انساناند ولی واضح و قابل درک هستند.
صحبت از این نویسنده دیگر کافیست در انتها بگویم اگر فقط یک نمایشنامه از آیسخولوس را بخواهید بخوانید قطعاً پیشنهاد من پرومته در زنجیر است.
در پست بعد از نویسنده مورد علاقهام در این دوران خواهم گفت: سوفوکلس