ساحل مرتضوی
ساحل مرتضوی
خواندن ۲ دقیقه·۶ ماه پیش

41. علم‌خوانی: عروج انسان9: نردبان آفرینش

قسمت نهم از این مستند در مورد انتخاب طبیعی بود🙄 من علاقه‌ای به این موضوع ندارم حالا برسه به فیزیولوژی و این چیزها که دیگه اصلاً اعصابم نمی‌کشه!

فقط دو مورد از حرفهای این قسمت برام جالب بود:

داروین
داروین

یک:

دو نفر به طور مستقل به نظریه انتخاب طبیعی رسیدن و جالبه که این دو مردانی بودن از یک عصر، یک فرهنگ و در طبیعت‌دان! داروین در سفرهاش به نقاط دور از تمدنِ اون روز و والاس(بیش از 10 سال کوچکتر از داروین) هم در سفرش به آمازون به این نتایج رسیدن.

جالبتر اینکه که این هر دو نفر یه سری مشاهدات توی طبیعت دارن و این جرقه تو ذهنشون ایجاد میشه که منشأ حیات یه شاخه است ولی بقیه‌اشو هر دو نمی‌تونن درک کنن تا هر دو باز در دو زمان مختلف و مستقل به کتابی می‌رسن که توش از بقای جنس قوی‌تر صحبت می‌کنه و اینها می‌تونن جرقه‌اشون رو به آتشی بزرگ تبدیل کنن.

والاس
والاس

دو:

داروین سالها طول می‌کشه تا ذهنیتش رو بنویسه و بعد هم تازه میذاره تو صندوق امانت و به زنش می‌گه بعد مرگم نوشته‌هامو چاپ کن. از اون طرف والاس به محض اینکه این ایده به ذهنش می‌رسه می‌نویسه! دو روزه تکمیلش می‌کنه و میفرسته برای داروین.

هر چند بالاخره یا متانت والاس داروین کتابشو چاپ می‌کنه ولی به نظرم از همه نظر والاس شخصیت جالب‌تری بوده.


چند روزه نوشتن اون مزه‌ی همیشگی‌شو نداره برام. امروز داشتم به دلیلش فکر می‌کردم و یه فرضیه به ذهنم رسید:

همه‌ی حسی که با دیدن این مستند در من ایجاد می‌شه (و هر زمان دیگه‌ای) در قالب هدف نوشته قابل بیان نیست. یعنی یه جورایی زبان نمی‌تونه محمل درستی برای بیان خیلی از حس‌ها باشه. مثلاً من می‌تونم سه ساعت توضیح بدم که چرا به نظرم والاس شخصیت جالبتری بود ولی اون حس با یه تصویر یا یه جمله یا یه انتخاب فقط در من ایجاد شده که برای انتقالش باید خیلی بیشتر از این حرفها انرژی و وقت بذارم...

دارم پرت می‌گم انگار ولی اصل حرفم اینه خیلی وقتها آدم می‌خواد بی‌توضیح نگاهش رو منتقل کنه اونجا دیگه نوشتن علاج نیست!

علمفیزیکتاریخ علمداروینتکامل
هر چیزی که شوق نوشتن رو در من ایجاد کنه میاد اینجا بلکه برای یک نفر دیگه هم جذاب باشه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید