قسمت دوازدهم از این مجموعه رو پیدا نکردم😏
نکاتی از این قسمت بگم و بعد جمعبندی خودم رو بنویسم:
دنیای امروز ما با ساختههای آمریکایی پر شده! آمریکا برای من مثل یه جوونه شر و شیطونه! جذابه ولی حرفی برای گفتن نداره، در سطحه، حوصله نداره به عمق بره، میخواد دیده بشه نمیخواد بفهمه حتی نمیخواد فهمیده بشه! (چیزی که این روزها با رشد شبکههای اجتماعی داره به روتین ما و همه تبدیل میشه). و این برای من خیلی دردناکه.
این مستند بعد از مدتها من رو برد به زمانی که هنوز برای دیده شدن حرف نمیزدن بلکه هدفی بود و نگاهی و انگیزهای (به جز دیده شدن). این مستند ساختهی یک دانشمند بود که در انگلیس بزرگ شده و ذهن زیبایی داره (داشت) و در این چند قسمت نگاهش رو با منی که مشتاق شنیدنش بودم به اشتراک گذاشت. بدون ادا بازیهای امروزی و بدون زرق و برق و جلوههای تصویری و بازی با کلمات و چه و چه. یک ارائهی ناب.
راستش دلم براش تنگ میشه و دلم برای خودم میسوزه که دیگه توی عصری نیستم که چیزی بدون جلوههای چشمنواز و بلکه گولزنک برای بقیه جالب باشه. امروز اگر هم شبیه برونوفسکی داشته باشیم انقدر کسی نمیبیندش که در گمنامی میمیره و هیچوقت دست چون منی بهش نمیرسه😟
جالبتر اینکه در انتهای مستند برونوفسکی از اوضاع غرب در زمان خودش ناراحت بود و میگفت اگه گامی به جلو برنداریم قدرت علمی به جایی بهتر مهاجرت میکنه... به نظر من قشنگه که درست بگه ولی انگار قدرت علمی هم داره رنگ عوض میکنه... علم در خدمت قدرت... علم در خدمت ثروت... علم برای شهرت... و خلاصه علم برای هر چیزی جز فهمیدن!