بعد از دیدن مستند عروج انسان خیلی ذهنم درگیر این شد که واقعاً الان اییییین هممممممه محتوای نوشتاری و دیداری و شنیداری وجود داره ولی چقدر از اینها واقعا خوبه؟ واقعا درست و درمونه؟
من به خودم نمیگم تولیدکنندهی محتوا چون نوشتههای اینجا برای من در حکم دفتر یادداشت شخصیه، انگار که بخوام روندم حفظ بشه، یه تمرینی باشه برای نوشتن و یادداشتهام یه جایی مرتب نشسته باشن. در واقع میخوام بگم بله خیلیا مثل من هستن که هدفشون از یه کاری این نیست که مخاطب به چیزی دست پیدا کنه.
ولی از اون طرف یه عالمه کانال و پیچ و صفحه هست که آدمها دارن با مای مخاطب دعوا میکنن که لایک و کامنتتون کم شدهها!!! خب این یعنی مشخصاً داره تلاش میکنه که من چیزی به دست بیارم و برای اون چیز لایک و کامنت و خرید و کاربر جدید و اینا بهش اضافه شه! درسته؟ خب! این آدم (یا کسب و کار) که دیگه نباید از سر واکنی کار کنه!
از سر واکنی یعنی چی؟ به نظر من یعنی واسه رفع تکلیف یه کاری رو بکنی... برای اینکه باید هر روز پست بذاری هر چرتی رو بذاری... حتی جور دیگه هم هست: محتوای خوبی نداری و حال هم نداری براش تلاش کنی با تصویر خوب و صدای خوب و میکروفون و استودیو و این اطوارا میخوای مخاطب بیاد و به خاطر این لباسهایی که تن محتوا کردی نفهمه که زیرش چه خبره...
یه جمله معترضه بگم: من محتوا انقددددر برام مهمه که بدترین صدا و تصویر هم برای ارائهاش استفاده شده باشه اصلاً مهم نیست ولی وقتی یه محتوای پوچ رو خیلی زرق و برقیش میکنن بعد هم کلی بهبه! و چهچه! بهش میرسه مغزم سوت میکشه! بیشتر به خاطر این ناراحت میشم که این کار داره به روند عادی تبدیل میشه (شاید هم شده).
حالا بگم چی شد به این مطالب فکر کرده خندهاتون میگیره:
زیرنویس مستند عروج انسان (که قبلا گفتم با چه بدبختیای درستش کردم تا بشه ازش استفاده کرد) خییییلی خاص بود... من تا حالا زیرنویسی به این باحالی و دقت ندیده بودم!هر جا آهنگی پخش میشد اسم آهنگ و مناسبتش رو مینوشت. هر جا لاتین صحبت میشد در کنار ترجمهی فارسی لاتینش هم مینوشت و توضیح میداد که برای چه مناسبتیه.خلاصه یه چیزی بود که من گفتم قبل از تو انگار من تا حالا زیرنویس ندیده بودم.
و وقتی این شکل زیرنویس نشست کنار خود سازندهی مستند و حرفهایی که توی پست قبل نشستم اومدن با هم آشنا شدن پیش خودم گفتم اگه واقعا وقتی یه کاری رو میکنیم تا جایی که میتونیم خوب و درست انجامش بدیم چقدر همه چی بهتر پیش میره.
و باز بعدتر فکر کردم این نگاهم مشروط به اونه که طرف بخواد کاری رو انجام بده،این روزها هدف شده چی؟ جذب فالوئر! لایک بیشتر، کامنت بیشتر!
و راستش رو بخواید خیییلی از اینا که میگن برای فروش دنبال مخاطبیم تا حدی توی روند موجود حل شدن! یعنی یهو به خودشون میان و میبینن انقدر که درگیر فالوئر بودن از کار اصلی و فروش و این حرفها رها شدن... دیگه مدتهاست به نظر من هدف و وسیله با هم جابجا شدن! مثل صورتها و تیپها و آرایشها و اسمها و گوشیها و خونهها که همه شبیه هم شده... هدفها هم همه داره یکی میشه! دیده شدن!
معلومه دلم پرهها! آره. خیلی هم پره. چون من خیلی به نسل جدید با این همه توانایی و استعداد و جسارت امید داشتم ولی شاهد پر پر شدن گل امیدم هستم این روزها...
بسه دیگه.