در پست ۵۰، خلاصهای از آنچه در تاریخ علم گذشت رو نوشتم و چند پست لفتش دادم تا دیرتر برسم به شروع فیزیک ولی هم بیشتر ازین نباید معطل کنم هم دلم هنوز راضی نیست، اونجور که باید نخوندمش...
پس یه تصمیمی گرفتم:
توی چند پست بعدی خیلی جمع و جور، درست مثل تاریخ علم کمبریج، قرن ۱۶ تا ۲۰ رو جمع میکنم.
بعد خلاصهای از چند تا کتاب خوبی که این وسطا خوندم رو مینویسم.
بعد یه جمعبندی و اتمام خوانش یک دور تاریخ علم.
مرحلهی بعد میشه شروع خوب و دقیق فیزیک، که احتمالاً شخص و موضوعمحور پیش برم، مثلا گالیله و خورشیدمرکزی.
خب! حالا که کمی تکلیف معلوم شد بریم سراغ قرن ۱۶ و تا ۱۸ یه چرخی تو تاریخ علم بزنیم.
قصدم خلاصهگوییه چون همهی حرفهای از اینجا به بعدم مفصل باید نوشته بشن.
قرن ۱۶ کوپرنیک رو داریم که یهو با فکرهای انتقادیش یه نگاه جدید رو فرض کرد، البته هم نگاهش هنوز اسطورهای بود و هم خیلی از حرفهای قُدما رو با خودش داشت فقط گذاشتن خورشید در مرکز تغییری بود که داد (بعدتر ازش مفصلتر میگم).
قرن ۱۷ تیکو براهه رو داریم که با رصدهای خیلی دقیق و مستمرش یه پایگاه دادهی خوب برای بررسی فضا فراهم کرد. این تیکو با رصدهاش عالم ارسطویی رو شکوند ولی حسابی به زمینمرکزی پایبند بود و مدلی ارائه داد که هم رصدهاشو توجیه کنه و هم زمینِ عزیز در مرکز بمونه. در مورد ایشون هم خیلی حرف دارم، بعدتر.
کمی بعد کپلر رو داریم که با استفاده از دادههای تیکو چیزهای عجیبی از فضا فهمید(حالا دادهها رو دزدید یا به ارث بردش بماند) تقریباً کپلر دیگه زد کاسهی همه رو شکوند. نه تنها ارسطو و بطلمیوس بلکه کوپرنیک و تیکو هم کاملاً درست نمیگفتن. ولی گوش شنوا فعلاً نیست!!!
مدتی بعد گالیله رو داریم با اون جار و جنجالهاش! اومد جامعهی علمی رو بیدار کنه زد حصر خانگیش کردن😬، ولی خودمون به نظرم من خورده شیشه داشتنش، بدخلق و مغرور بودنش و احتمالاً زبان گزندش توی گرفتاریش بیتاثیر نبوده. خلاصه حرفهای گالیله موند تا مدتها بعد ثابت بشه که زمین میچرخه و مرکز عالم که هیچ مرکز همین منظومه هم نیست.
این وسطا یه تغییر نگرش داریم که دکارت توش حسابی نقش داشته، با اینکه ایشون فیزیکدان نیست و راستش حرفاشو من خیلی هم نمیفهمم ولی باید بعدتر از تاثیر نگاهش بر این عصر حتماً بنویسم.
به محض مرگ گالیله طبیعت برای اینکه در راه شناختش باز هزاران سال فاصله نیفته نیوتون رو به جهان میاره! نیوتون هم حسابی سنگ تموم میذاره و هر چیزی رو برای کشف بررسی میکنه اونقدری که من فکر کنم اگه انیشتین نمیاومد ما هزار سال هم در دوران نیوتونی میموندیم (مثل دوران ارسطویی).
تا قبل از قرن ۱۹ علم تکونهای اساسی به خودش میده، برنامهی طبیعت، همون جایگزینی سریع نیوتون با گالیله، انگار جواب داده😄
کمکم هی ماهیت همهچیز کشف میشه و قانون پشت قانون برای طبیعت وضع میشه!!!
با همین حال میرسیم به قرن ۱۹.