ارسطو اومد علم رو شاخهبندی کرد! دوست دارم بگم شاخه چون به نظر من علم تقسیمناشدنیه.
مدتیه دارم فکر میکنم کار درستی کرد؟ به نظرم درست یا غلط بودنش بستگی به این داره که چجوری فکر میکنیم.
اگه تصور میکنیم با جدا شدن فیزیک از شیمی این دو دیگه هر کدوم یه رشتهی مستقل شدن باید بگم درست نیست. حتی جدا شدن هنر از ریاضی یا ادبیات از زیست هم درست نیست.
اما اگه این شاخه شاخه شدن برای اینه که ما بتونیم تمرکز بیشتری روی بخشی از موضوعات داشته باشیم و با تکه تکه کردن کیک بزرگ دانش بتونیم راحتتر بخوریمش به نظرم کار درسته.
ولی باید به یادم بیاد که حتی اگه این شاخهشاخه کردن در حالت درستی هم رخ داده باشه باز همیشه راه بر اشتباه بازه. چه بسیار آرمانهای درست که شعار شدند و به امید پیروزی شعارشان خلقی خون فدا کردند و در عمل و در اندک زمانی به راه عکس رفتند.
اتفاقی که این روزها برای علم افتاده اینه که افراد حتی در سطوح ابتدایی هم از علمی که انقدر پز پیشرفتشو میدیم بهره نمیبرن. چرا؟ چون دکتر فکر میکنه ادبیات به چه کار میاد؟ و ادیب فکر میکنه ریاضی رو کجای دلش بذاره؟
اینها نتیجهی آموزش کاملاً تفکیکشدهی ماست. ما هنوز باور نداریم ریاضی ذهن رو منظم میکنه و این نظم اولین پله از راه رشد فردیه. ما هنوز باور نداریم بسیاری از بیماریهای جسمی به دلایل روحی رخ میدهند و ادبیات چه پزشک حاذقیست در رفع و بهبود آن دلایل!
ما هنوز خیلی دوریم از آنجا که باور کنیم مجموعهی دانشها قدرتی دارند که با تکه شدنش از بین میرود.
پینوشت 1: حوصلهی توضیح بیشتر ندارم
پینوشت 2: هی کانال عامیانه و کتابیم عوض! چرا؟ نمیدونم.