
پیش از شروع مقاله این برش کوتاه از فیلم «شوالیه تاریکی» را با دقت تماشا کنید:
احتمالاً این برش کوتاه از فیلم «شوالیه تاریکی» یکی از بهترین مثالها برای درک نظریه بازیهاست. فیلم، داستان شهری جنایتزده به نام «گاتهام» را روایت میکند که توسط دلقکی هرجومرجطلب، دچار بحرانی اخلاقی میشود. جوکر مردم این شهر را مجبور به انتخابی مهم میکند؛ او میخواهد به بتمن ثابت کند که هسته پوسیده این شهر، محصول رفتار همان شهروندان است.
در نتیجه، جوکر آزمایشی را بر مبنای بازی «معمای زندانی»، یکی از مشهورترین سناریوهای نظریه بازیها، طراحی میکند. او دو کشتیِ در حال فرار از شهر را به مواد منفجره مجهز کرده و چاشنی انفجار هر کشتی را در اختیار مسافران کشتی دیگر قرار میدهد. مسافران یکی از کشتیها مردم غیرنظامی شهر و مسافران کشتی دیگر، تبهکاران و زندانیان گاتهام هستند.
آزمایش جوکر، مسافران را با یک معضل اخلاقی و انتخابی دشوار روبهرو میکند. اگر تا پیش از نیمهشب یکی از کشتیها منفجر نشود، او هر دو کشتی را منفجر خواهد کرد. جوکر اطمینان دارد که در نهایت، یک گروه از مسافران تصمیم میگیرند کشتی دیگر را منفجر کنند؛ زیرا معتقد است که بیشتر مردم، مانند او، فقط به خودشان اهمیت میدهند.

در نهایت، مسافران دو کشتی برخلاف انتظار او عمل کردند و با انتخاب خود، مسیر داستان تراژیک فیلم را تغییر دادند. در ابتدا مسافران هر دو کشتی تصمیم گرفتند برای نجات جانشان، کشتی دیگر را منفجر کنند، اما در نهایت یکی از زندانیان چاشنی انفجار را از رئیس زندان گرفت و به بیرون پرتاب کرد.
او پیش از پرتاب چاشنی، رو به رئیس زندان گفت: «من کاری را انجام میدهم که تو باید ۱۰ دقیقه پیش انجام میدادی.» در کشتی دیگر نیز، فردی که آماده فشردن ماشه برای انفجار قایق دیگر بود، از این کار منصرف میشود. ساعت از نیمه شب میگذرد و هیچکدام از قایقها منفجر نمیشوند. درست همینجاست که بتمن به جوکر میگوید: «این شهر ثابت کرد که پر از مردمی است که هنوز به خوبی باور دارند.»
شاید تصور کنید که برای درک فداکاری این زندانی نیازی به استفاده از نظریه بازیها نیست، اما انسان همیشه کار درست را انجام نمیدهد. در بیشتر مواقع، ما تصمیماتی میگیریم که تنها هدف آن، بیشینهکردن سودمان است. دقیقاً اینجاست که نظریه بازیها میتواند به ما درک بهتری از این تعاملات پیچیده انسانی بدهد.
ما هر روز در حال بازی با دیگران هستیم و تصمیماتی میگیریم که برد یا باخت ما را مشخص میکند. برآیند این بازیها بر زندگی ما تأثیر میگذارد و جهانی را شکل میدهد که امروز در آن زندگی میکنیم. پیش از ادامه بحث، بهتر است بر سر تعریف «استراتژی» به توافق برسیم. جک ولش، مدیر افسانهای جنرال الکتریک، تعریفی ساده اما عمیق از استراتژی دارد. او میگوید:
«استراتژی یعنی تصمیمهایی شفاف و دقیق در مورد نحوه رقابت با دیگران بگیریم.»
نظریه بازیها (Game Theory) نیز دانشی است که استراتژیهای مختلف انسانها را در تعامل با یکدیگر مطالعه میکند. این نظریه از ریاضیات برای مطالعه تعامل استراتژیک میان تصمیمگیرندگان منطقی بهره میبرد. برای مثال، نظریه بازیها با مدلسازی حرکات احتمالی دو شطرنجباز، پیشبینی میکند که کدام بازیکن و با چه رویکردی برنده احتمالی بازی خواهد بود.
هر بازی از سه جزء اصلی تشکیل شده است: بازیکنان، مجموعهای از استراتژیها (راهبردها)، و نتایج احتمالی. هرگاه با موقعیتی شامل حداقل دو بازیکن و انتخابهایی با پیامدهای قابلسنجش روبهرو باشیم، میتوان از نظریه بازیها برای پیشبینی محتملترین نتیجه استفاده کرد. این نظریه پس از شکلگیری، انقلابی در تحلیل مسائل مهم اقتصادی به وجود آورد.

ما برای تحلیل موقعیتهای مختلف و پیشبینی نتیجه احتمالی، نیازمند شناخت مشخصههای هر بازی هستیم. با اینکه تاکنون بیش از ۳۷ بازی بر اساس ویژگیهای منحصربهفرد خود نامگذاری شدهاند، اما همیشه بازیهایی وجود دارند که درک و تحلیل آنها بدون شناخت این ویژگیها ناممکن است. بهطور کلی، هر بازی را میتوان بر اساس ویژگیهای زیر دستهبندی کرد:
در بازیهای مشارکتی (Cooperative)، بازیکنان میتوانند برای انتخاب بهترین استراتژی با یکدیگر توافق و مشارکت کنند. در بازیهای غیرمشارکتی (Non-Cooperative)، استراتژی هر بازیکن بهتنهایی و با هدف بیشینهکردن سودِ خود مشخص میشود.
در بازیهای همزمان (Simultaneous)، بازیکنان استراتژیهای خود را بهشکل موازی با یکدیگر اجرا میکنند و از انتخابهای یکدیگر آگاهی ندارند. در مقابل، بازیهای متوالی (Sequential) بهصورت نوبتی انجام میشوند و هر بازیکن پیش از تصمیمگیری، از استراتژی بازیکنان دیگر آگاه است.
در بازیهای متقارن (Symmetric)، استراتژیهای همه بازیکنان برای انجام بازی یکسان است. در بازیهای نامتقارن (Asymmetric)، هر بازیکن استراتژی متفاوتی را نسبت به سایرین اتخاذ میکند. نامتقارن بودن بازی به این معنی است که استراتژی بهینه برای یک بازیکن میتواند به ضرر بازیکن دیگر باشد.
بازیهای با آگاهی کامل – بدون آگاهی کامل
بازیهای متوالی را میتوان به دو دسته با آگاهی کامل (Perfect Information) و بدون آگاهی کامل (Imperfect Information) تقسیم کرد. در یک بازی با آگاهی کامل، همه بازیکنان از استراتژیها، انتخابهای یکدیگر و اقدامات قبلی دیگران آگاه هستند. شطرنج یا چکرز نمونهای از این بازیها هستند.
در یک بازی بدون آگاهی کامل، دانش بازیکنان از انتخابها و رویکردهای دیگران یکسان نیست. این شکل از بازی در موقعیتهای اقتصادی که عوامل ناشناخته بسیاری دارند، بسیار رایج است.
بازی جمع-ثابت (Constant-Sum) بازیای است که در آن مجموع دستاورد همه بازیکنان ثابت میماند، حتی اگر نتایج متفاوتی داشته باشد. پوکر یک بازی جمع-ثابت است، زیرا گرچه مجموع داراییهای بازیکنان ثابت است، توزیع آن در طول بازی تغییر میکند.
بازی جمع-صفر (Zero-Sum) نوعی از بازی جمع-ثابت است که در آن مجموع دستاورد همه بازیکنان صفر میشود. در این بازی، استراتژی بازیکنان بر منابع موجود تأثیری ندارد و سود یک بازیکن همیشه برابر با ضرر بازیکن دیگر است.
در بازی با جمع-غیرصفر (Non-Zero-Sum)، برد یک بازیکن لزوماً به معنای باخت دیگری نیست. در این نوع بازی، بسته به استراتژیهای اتخاذشده، همه بازیکنان میتوانند برنده یا بازنده باشند.

بیتکوین از نظریه بازیها بهره میبرد و با یک سازوکار انگیزشی، استراتژیهای بازیکنان را همسو کرده و آنها را به انجام کاری مشخص تشویق میکند؛ بهویژه کنترل تعاملات و رفتار ماینرهایی که امنیت شبکه را تأمین و از آن نگهداری میکنند. نام این سازوکار انگیزشی در بیتکوین، بازی انباشت (Accumulation Game) است.
در یک بازی انباشت، بازیکنی اشیا را در مکانی پنهان میکند تا بازیکنان دیگر را مجبور به جستوجو کند. هر بازیکنی که زودتر موفق به یافتن شیء شود، میتواند مالکیت آن را به دست بیاورد. در این بازی، هدف پنهانکننده، انباشته نگهداشتن اشیا پیش از زمانی معین و هدف جستوجوگران، جلوگیری از این کار است.
اما بیایید بحث را با یک پرسش ساده ادامه دهیم. چه چیزی میتواند کاربران را در یک شبکه غیرمتمرکز به سمتی هدایت کند که بدون نیاز به اعتماد به یکدیگر، رفتار درستی در پیش بگیرند؟ به عبارت دیگر، این افراد چگونه بدون حضور یک قدرت کنترلگر مرکزی میتوانند بر سر انجام یک کار به اجماع برسند؟
فرض کنید لشکری از بیزانسیها قصد حمله به یک شهر را دارند. آنها تنها در صورتی موفق به فتح شهر میشوند که فرماندهان بتوانند با یکدیگر هماهنگ شده و سپس حمله کنند. در این شرایط، چگونه میتوان مطمئن شد که همه فرماندهان از یک استراتژی مشترک پیروی میکنند، آن هم در حالی که هرکدام در مکانی متفاوت مستقر هستند و به یکدیگر اعتماد ندارند؟

ساتوشی ناکاموتو، خالق اسرارآمیز بیتکوین، توانست قطعه گمشده این پازل را پیدا کند. او برای بهجریان انداختن بازی بیتکوین، الگوریتم اثبات کار (Proof of Work) را طراحی کرد. در این بازی، ماینرها همان بازیکنان و تراکنشهای درون شبکه، حرکات آنها هستند. این الگوریتم، توافق بازیکنان بر سر نسخه صحیح دفتر کل در شبکه بیتکوین را امکانپذیر میسازد.
استخراج بیتکوین نیازمند توان محاسباتی بسیار زیادی است که هزینهای قابلتوجه را به ماینرها تحمیل میکند. هدف این کار، بازداشتن ماینرها از انجام فعالیتهای مخرب در شبکه یا دستکاری اطلاعات دفتر کل است.
در بازی بیتکوین، پاداش استخراج، سازوکاری است که ماینرها را به رفتاری صادقانه تشویق میکند. هدف، اطمینان از این است که منافع شخصی آنها با عملکرد صحیح شبکه گره خورده باشد. این سازوکار همچنین تضمین میکند که سکههای جدید بهشکلی ثابت و مداوم استخراج و وارد چرخه شوند، زیرا هیچ قدرت مرکزی برای این کار در بلاکچین بیتکوین وجود ندارد.
تأیید تراکنشها نیز در ازای دریافت کارمزد، یک مشوق مالی مضاعف است. اما آیا میتوان با تقلب، سود بیشتری کسب کرد؟ تنها راه جدی برای حمله به شبکه، دستیابی به بیش از ۵۰ درصد از قدرت محاسباتی شبکه است که به آن «حمله ۵۱ درصدی» میگویند.
بیایید فرض کنیم یک بازیگر شرور (مهاجم) چنین قدرتی را به دست آورده است. برخلاف تصور عمومی، هدف اصلی چنین حملهای، «دزدیدن» بیتکوین از کیف پول دیگران نیست، زیرا قوانین پروتکل این اجازه را نمیدهد. هدف اصلی، اجرای حمله خرج مضاعف (Double-Spend) است. مهاجم میتواند بیتکوینهای خود را در یک صرافی خرج کرده، آنها را به دلار تبدیل و برداشت کند، و سپس با قدرت اکثریت خود، تاریخچه بلاکچین را بازنویسی کرده و آن تراکنش را حذف کند، گویی که هرگز اتفاق نیفتاده است. به این ترتیب، او هم پول نقد را دارد و هم بیتکوینهایش را پس گرفته است.

پس چرا این اتفاق نمیافتد؟ پاسخ در نظریه بازیها نهفته است. چنین حملهای نیازمند سرمایهگذاری هنگفت و چند میلیارد دلاری برای خرید و راهاندازی سختافزار است. اگر مهاجم یک بازیگر منطقی اقتصادی باشد، در برابر دو راهی قرار میگیرد:
حمله به شبکه: این کار به اعتبار بیتکوین آسیب جدی میزند و باعث سقوط شدید قیمت آن میشود. در نتیجه، هم ارزش بیتکوینهایی که پس گرفته و هم ارزش سختافزارهای گرانقیمتش به شدت کاهش مییابد و ممکن است سود نهایی منفی شود.
پایبندی به قوانین: با چنین قدرت عظیمی، او میتواند به یک ماینر صادق تبدیل شده و با استخراج قانونی بلاکها، پاداشهای قابل توجه و مستمری کسب کند. این یک استراتژی کمریسک و بسیار سودآور است.
در نتیجه، قوانین بازی یک بازیگر منطقی را که به دنبال حداکثر کردن سود است، به سمت پایبندی به قوانین سوق میدهد. بازی بیتکوین بهگونهای طراحی شده که بازیکنان را متقاعد میکند از قوانین پیروی کنند؛ نه چون مجبور هستند، بلکه چون صداقت، سودآورترین استراتژی بلندمدت است.
در نگاه اول، رقابت شدید میان ماینرها برای یافتن یک بلاک، یک بازی جمع-صفر (Zero-Sum) به نظر میرسد. در هر بازه زمانی تقریباً ده دقیقهای، تنها یک ماینر (یا استخر استخراج) برنده پاداش بلاک میشود و تمام ماینرهای دیگر که برای همان بلاک انرژی و هزینه صرف کردهاند، بازنده محسوب میشوند. از این منظر، منابع (پاداش استخراج) محدود است و سودی که یک بازیکن به دست میآورد، مستقیماً به قیمت از دست رفتن آن برای دیگران است.
با این حال، اگر از زاویهای وسیعتر به کل اکوسیستم نگاه کنیم، بازی بیتکوین یک موقعیت جمع-غیرصفر (Non-Zero-Sum) است. این رقابت بیرحمانه در سطح خرد، منجر به ایجاد یک شبکه امن، پایدار و قابل اعتماد در سطح کلان میشود. هرچه شبکه امنتر و قابل اعتمادتر باشد، افراد بیشتری به آن روی میآورند، تقاضا برای بیتکوین افزایش مییابد و در نتیجه، ارزش کل سیستم (و هر واحد بیتکوین) بالا میرود.
در این سناریوی برد-برد، ارزش دارایی همه شرکتکنندگان—از ماینرها و سرمایهگذاران (هولدرها) گرفته تا کاربران عادی—افزایش مییابد. در واقع، «کیک» کلی اقتصاد بیتکوین بزرگتر میشود. به همین دلیل است که منافع بلندمدت همه بازیکنان در حفظ سلامت و اعتبار شبکه گره خورده است، حتی اگر در کوتاهمدت برای کسب سهمی از پاداش با یکدیگر در رقابت باشند.
در نهایت، میتوان گفت که بیتکوین از نظریه بازیها بهعنوان یک ابزار استادانه برای هماهنگسازی انگیزهها و تنظیم رفتار بازیکنان خود استفاده میکند. این سیستم نشان میدهد که چگونه میتوان از دل رقابت خودخواهانه، یک همکاری جمعی و یک کالای عمومی (یک شبکه مالی امن و جهانی) پدید آورد.
با اینکه هنوز بسیاری از جنبههای این فناوری و تأثیرات آن بر جوامع بشری بهطور کامل شناخته نشدهاند، اما بیتکوین ثابت کرده است که میتواند بهعنوان یک نمونه موفق از کاربرد نظریه بازیها در دنیای واقعی عمل کند و الهامبخش توسعهدهندگان و محققان برای پیشبرد این دانش باشد.