Salto
Salto
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

#چِرت_نویس



-کلاس نویسندگی و اجبار نوشتن و منم که ماشالله نویسنده... هه...

-خب که چی، از یه جایی باید شروع کرد دیگه، نمیشه که همش قطعات چنتا کتابو به هم بچسبونی و مث یه مقاله مروری بچسبونی زیر عکسات، اینهمه میری عکس از حاشیه میگیری بعد با یه کپشن خشک و رسمی کل عکسو از بین میبری

-خب بلد نیستم دیگه

-خب یاد بگیر، اگه یاد گرفتنی نبود که کلاس نویسندگی نبود اصلا

-اوکی بابا، من که قراره شرکت کنم به هر حال، ولی هر کسی استعداد نویسندگی نداره

-داری غر میزنی باز، کتاب که نمیخوای بنویسی

-بااااشههه

-آروووم بابا

-تو که نمیفهمی نوشتن چقدر سخته، مخصوصاً وقتی میخوای نوشته رو خاتمه بدی، مینویسی و مینوسی میشه یه کلاف سردرگم که نمیدونی چطور جمعش کنی

-وای چقدر غر میزنی، درس انشا که نیس معلم بهت نمره بده، تو این کلاس مینویسی تا یاد بگیری

-آها

-آها چیه

-هیچی بابا، باشه چشم یاد میگیرم

-هوووففف

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید