دو کودک آمریکایی را تصور کنید. یکی از خانوادهی ثروتمند و دیگری از خانوادهای با درآمد کم. با فرض یکسان بودن استعدادها و هوش این دو کودک، اولی احتمال بیشتری دارد که ثبت اختراع کند؛ و با نوآوریهایش باعث افزایش کیفیت زندگی مردم و توسعهی اقتصاد و همچنین افزایش ثروت خود شود. اما کودک دوم اینطور نیست.
این یافتهی پژوهشِ راج چِتی، اقتصاددان دانشگاه استفورد است. چِتی متوجه شد که کودکان خانوادههای ثروتمند (یک درصد بالای جامعه) نزدیک به 10 برابر بیشتر احتمال دارد نسبت به کودکان خانوادههایی با درآمد متوسط و کم، ثبت اختراع کنند. همچنین کودکان سفیدپوست 3 برابر بیشتر احتمال دارد نسبت به کودکان سیاهپوست، ثبت اختراع کنند.
راج چتی: «در نوآوری شاهد شکاف بزرگی هستیم که به دلیل فاکتورهایی مثل سطح درآمد، نژاد و جنسیت است و تفاوت در توانایی ذاتی افراد مثل استعداد، هوش، خلاقیت و … ارتباطی با این شکاف ندارد و ارتباط اصلی را محیط ایجاد میکند.
دادههای دانشآموزها با نمرات عالی در ریاضیات و درسهای دیگر را بررسی و مشاهده کردیم کودکانی که نمرات خیلی خوب داشتند و همچنین ثروتمند بودند در آینده ثبت اختراع کردند. دلیل آنهم این است که این افراد در کودکی بیشتر در معرض (محیطهای) نوآوری و مخترعین قرار داشتند.»
در ادامه، مقاله دو مثال جالب میزند. اولی از خود راج چتی است. راج چتیِ هندی-آمریکایی از خانوادهای با زمینهی آکادمیک آمده است و پدرش اقتصاددان بوده. خودش میگوید همیشه سر میز شام بحثهای مربوط به اقتصاد و حوزههای علمی مختلف و جالبترین یافتههای علمی را میشنیدم و در معرض اینها قرار گرفتن، خیلی در ساخت Career من نقش داشته.
مثال بعدی از آرون هِرتزمن 45 ساله، دانشمند اَدوبی است که 8 اختراع ثبت کرده. او قبل از 10 سالگی به کامپیوتر دسترسی داشته و از همون سنین اولیه در معرض تکنولوژی قرار گرفته. او همیشه با افراد متفکر و مخترع در ارتباط بوده. پدر او مخترع و پدربزرگش فردی آکادمیک در رشتهی کامپیوتر ساینس بوده. او میگوید: «پدربزرگم همیشه مرا ترغیب میکرد که در مباحث مربوط به ریاضی کندوکاو کنم نه اینکه صرفاً یکسری تکلیف بهم بدهد تا حل کنم».
آرون هماکنون Ph.D در رشتهی کامپیوتر ساینس دارد و بهدنبال خلق ایدهها و الگوریتمهای جدید در این رشته و ترکیب آن با Arts است.
یکی از نکاتی که در این مقاله زیاد به آن تاکید شده است، در معرضِ چیزی قرار گرفتن یا Exposure است. افرادی که فرصت این را داشتهاند که در معرضِ نوآوری قرار بگیرند.
مقاله از این قسمت به بعد به اهمیت محل زندگی در دوران کودکی اشاره میکند.
کودکانی که درMinneapolis بزرگ شدن بیشتر در حوزهی پزشکی و آندسته کودکانی که در بوستون یا سیلیکونولی بزرگ شدند بیشتر در حوزهی کامپیوتر ثبت اختراع داشتند. همچنین کودکانی که پدر یا مادرشان مخترع بودند، در آینده دقیقاً در همان حوزههای اختراع پدر یا مادرشان، ثبت اختراع کردند.
زنانی که در محیطهایی بودند که درصد مخترعین زن در آنجا زیادتر بوده، احتمال ثبت اختراع آنان وقتی بزرگ شدند، بیشتر میشود.
نکتهی جالب دیگر این است که اگر دختران در دوران کودکی در معرض مخترعین زن (هم جنس) بهاندازهی پسرانی که درمعرض مخترعین مرد قرار دارند، قرار بگیرند، به طرز چشمگیری شکاف بین زنان و مردان در اختراع برطرف میشود. امروزه 82 درصد مخترعین را مردان تشکیل میدهند.
راج چتی و همکاران در این پژوهش از دادههای ثبت اختراع آمریکا بین سالهای 1996 تا 2014 و دادههای مربوط به مالیات بر درآمد مخترعین - که در مجموع دادههای 1.2 میلیون مخترع آمریکایی را شامل میشود - استفاده کردند.
آنچه خواندید مروری بر مقالهای با عنوان «America’s Lost Einsteins» است که در سایت آتلانتیک منتشر شده.