در تاریخ ۱۴ اسفند ماه مجموعه علیبابا (اپلیکیشن خرید بلیت هواپیما و ...) متنی را که حاکی از تعدیل ۱۸۲ نیروی کار خود بود را به صورت عمومی در فضای مجازی به اشتراک گذاشت. با توجه به بیکاری این تعداد درست در ایامی که به نوروز نزدیک میشویم این خبر انعکاسهای فراوانی در شبکههای اجتماعی به همراه داشت.
با عنایت به بحثهایی که در گروههای مختلف تلگرامی در این خصوص داشتم و بین بقیه بزرگواران نیز این بحث نسبتاً داغ بود تصمیم گرفتم این مطلب را بنویسم. برای مطالعه این متن چند نکته را در نظر بگیرید:
در ابتدا تمایل دارم متن این نامه را یک مرتبه با هم مطالعه کنیم. گاهی ما متن را میخوانیم ولی بنا بر تصورات خودمان جملههایی را استفاده میکنیم که واقعاً در متن نیست!!!
این نامه توسط علیبابا به صورت عمومی در شبکههای اجتماعی پخش شد. و تمامی گفتگوها پیرو همین نامه داغ شد.
در متن فوق چند نکته برای من پررنگ به نظر رسید:
این تحلیل من از این نامه در لایه ظاهر و اولیه است. به سوالات و اعتراضاتی که به این اقدام و تصمیم شد در ادامه متن میپردازم.
کمتر شرکتی را در ایران سراغ دارم که با این سرعت رشد کرده باشد و سهم بازار حداکثری را از دست تعداد بیشماری بازیگر سنتی قوی گرفته باشد. باید به این نکته باور داشته باشیم که مدیریت این رشد و توسعه چشمگیر گاو نر میخواهد و مرد کهن... نمیتوان چشم را روی این توانمندی که مجموعه مدیران علیبابا داشتند تا یک سازمان با این عرض و طول را درست کنند بست. باور بفرمایید تعداد زیادی از مدعیان استارتآپی (قطعاً منظورم افراد فیک است نه اساتید با تجربه) حتی توانایی تجهیز یک دفتر به اندازه دفتر علیبابا را ندارند چه برسد به مدیریت رشد و توسعه....
علیبابا رشد کرد و سهم قابل توجهی را از این بازار به دست آورد. اما همانطور که همه ما مطالعه میکنیم میدانیم که استارتآپهای فراوانی در دنیا با سرعت بیشتر حتی رشد کردند و ظرف مدت بسیار کوتاهی به قبرستان استارتآپها هدایت شدند... منظورم شرکتهای گمنام نیست... کافیست پروژههای اجرا شده در شرکتی مثل گوگل کبیر را ببینید و جستجو کنید که چه تعدادی از آنها بر خلاف سرعت رشد بعد مدتی از صحنه محو شدند !!!
امیدوارم با هم توافقی داشته باشیم که شکست یا افول در توسعه و رشد بنا به دلایل مختلف ممکن است به سراغ همه برود و علیبابا نیز از این قاعده مستثنی نیست. با وجود رشد, این بار بحران یقه علیبابا را گرفته و این اصلاً عجیب یا دور از ذهن یا حتی دروغ نیست...
ما همگان سال عجیبی را پشت سر گذاشتیم. در فروردین ماه وقوع سیل و در پی آن چندین زلزه لطمه بزرگی به گردشگری زد. اما چرا علیبابا نوشته بر خلاف وقوع سیل ما رشد نسبتاً خوبی داشتیم؟ چون معمولاً بلیتهای سفر در اواخر بهمن و اسفند ماه فروخته میشود و وقایع طبیعی با سرعت بالایی به وقوع میپیوندند که این واقعه در زمان خرید بلیت نبود. در زمان حضور در سفر بود.
ادامه که بدهیم به موضوع گرانی بنزین میرسیم. گرانی که بار ذهنی به مراتب بیشتری از واقعیت اتفاق افتاده داشت و بازار برای افزایش قیمت محصولات سریعاً اقدام کرد. گرانی گلوی اکثر خانوادههای ایرانی را برای مدتی تا عادت به قیمتهای جدید کنند فشرد. از جایی که سفر اولویت اول اکثر خانوادهها نیست میتوان انتظار داشت که فروش محصولات مربوط به گردشگری با کاهشی روبرو شود. پس بیمحل نیست که این موضوع روی فروش کل بازار گردشگری و علیبابا به عنوان نمونه مورد بحث تاثیر گذاشته باشد.
در ادامه درگیریهای آبان را داشتیم که استرس فراوانی به کلیه هموطنان ما وارد کرد. از طرفی این فصل فصل داغی برای سفر نیست و باید امید به بازار شب عید داشت.
موضوع به شهادت رساندن شهید سردار حاج قاسم سلیمانی کل کشور را به حالت انجماد کشاند. تمامی کسب و کارها با یک توقف عجیب روبرو شدند و همه در همهجای جهان انتظار وقوع یک جنگ تمام عیار را داشتند. کافیست به مطالب موجود در وب مراجعه کنیم. اکثر کشورها ورود هواپیما به هوای ایران را لغو کردند. کافیست عکسی که تصاویر هوایی ایران را که آسمانی خلوت را نشان میداد به خاطر آورید.
با یک خطای انسانی حجت تمام میشود. اصلاً تمایلی به ورود به این موضوع از منظر عقیدتی یا سیاسی ندارم ولی نمیتوان منکر شد که وحشت حاصل از اصابت موشک به هواپیما در داخل و آن حجم از اعتراضات و ترسی که ایجاد شد خود به تنهایی میتواند دلیلی برای ورشکستگی یک سازمان باشد که اصلیترین کارش فروش بلیت است.
میرسیم به انتهای داستان... کرونا چنان در جهان و نه فقط در ایران وحشت ایجاد میکند که وصفش نیاز به توضیح ندارد. به قولی (درست یا غلط و طبق محتوای منتشر شده) این ویروس توسط یکی از هواپیماییها داخل ایران شده و همین موضوع بدنامی و عدم اعتماد زیادی را طوری ایجاد میکند که عده زیادی حتی ندای تحریم فلان هواپیمایی سر میدهند. کرونا به سرعت در ایران در حال گسترش است و اکثر استانداران پذیرش مسافران نوروزی را رد کردند و ورود آنها به شهرشان را ممنوع اعلام کردند. اعلام شد همه در منزل بمانند و مدارس تعطیل شد. من به شخصه ۳ سفر نوروزی خودم را لغو کردم تا در منزل بمانم. تمامی افراد شروع به لغو سفر و استرداد بلیت یا تور یا محل سکونتی که برای تعطیلات گرفته بودند کردند.
این موارد که شمردم توهم نیست و حتماً که همه ما تاثیراتش را در کسب و کارهای خودمان که اتفاقاً بیربط به گردشگری است دیدیم چه برسد به شرکتهایی مثل علیبابا که مستقیماً در تیررس این حجم از بحران قرار دارند.
در صنعت گردشگری اصطلاحی به نام های سیزن یا فصل داغ سفر وجود دارد. اصلیترین فصل داغ سفر هنگان سفرهای نوروزی است. اطلاعات دقیق ندارم ولی تصور میکنم که بین ۶۰ الی ۷۰ درصد فروش در ماههای اسفند و بهمن انجام شود. کنسلی بلیت و تور و محل اقامت یعنی اینکه حجم درآمد سال آینده از بین برود. این یعنی علیبابا باید تمامی فروش خود را مرجوع کند.
مرجوع کردن مبلغ بلیت که قطعاً کمیسیون در آن است یعنی از دست دادن تمامی بودجه سال بعد. یعنی به هم خوردن تمامی برنامهریزیها و بودجهبندیهای انجام شده.
هر یک از ما اگر در وضعیت یکسانی قرار بگیریم قطعاْ وضعیتی بحرانی خواهیم داشت. تازه تصور کنید که سازمانهای گردشگری گاهی خود هواپیما را چارتر میکنند یا اتاقهای هتلی را رزرو میکنند تا بفروشند. این بودجهها از جایگاه خرید اتفاق میافتد و بدیهی است علیبابا از جایگاه سود نبرده تمامی هزینههای زیان وارده برای کنسلی هواپیما و هتل را از جیبش بدهد. در واقع نه تنها سودی نبرده بلکه باید زیانی هم بپردازد.
به هم ریخته شدن تمامی برنامهریزیها اصلاً دور از ذهن به نظر نمیرسد.
تعدیل نیرو یک انتخاب و تصمیم مدیریتی است. در واقع یکی از مواردی که ایجاد بدهی سریع مینماید پرداخت حقوق است و طبیعتاً یکی از گزینههایی که میتواند خیلی سریع در کاهش هزینهها موثر باشد کاهش نیروی انسانی به منظور کاهش پرداخت حقوق یا کاهش بدهی کوتاه مدت برای سازمان است.
قطعاً تعدیل نیرو بهترین انتخاب برای کاهش هزینههها با منظور کنترل وضعیت بحرانی نیست ولی یکی از مهمترین انتخابهای مدیران در سراسر جهان است. کافیست برای یافتن اخبار تعدیل نیرو در بزرگترین شرکتهای جهان چند جمله در باکس جستجوی گوگل تایپ کنید تا ببینید که این انتخاب توسط خیلی از بزرگان انجام شده است.
در یک نظر سنجی در کانال تلگرامم پرسیدم که آیا یک سازمان میتواند در شرایط بحرانی تعدیل نیرو کند و چهار گزینه برای انتخاب گذاشتم و ۷۳۵ نفر در این نظر سنجی شرکت کردند که به شرح زیر است:
نتایج این نظرسنجی گویای این است که درکی دوطرفه بین سازمان و کارکنانی که در تنگنای بحران قرار گرفتند برای تعدیل نیرو است. نیرویی که به بلوغ رسیده باشد قطعاً سازمانش را تحت فشار برای ادامه همکاری نخواهد گذاشت.
یک نکته بسیار برای من دارای اهمیت است و آن این است که مدیران باید برای بقا و ادامه حیات سازمان تصمیم بگیرند. در این راستا اگر سازمانی برای ادامه حیاتش تصمیم به تعدیل نیرو بگیرد به نظر من که کاملاً حق خواهد داشت.
عمدهی بار اشتغالزایی در شرکتهای خصوصی اتفاق میافتد ولی ژست کارآفرینی و ایجاد اشتغال را دوایر دولتی میگیرند. اصولاً یکی از مهمترین نکاتی که در تمامی دوران مورد اهمیت بوده میزان اشتغالزایی طرحهای تجاری و صنعتی است و همه مستحضریم که با ایجاد اشتغال مزایای خوبی در اختیار سازمانها قرار میگیرد. این مزایا میتواند مالی باشد و میتواند از جنس ایجاد فرصت یا رابطه. پس دور از ذهن نیست که علیبابا با سرعت رشدی که داشته تمایل به استفاده از مزایای ایجاد اشتغال کند و بیشتر از حد واقعی نیاز خود استخدام انجام دهد. این موضوع کاملاً هم نزد سرمایهگذار هم نزد دولت محبوب است و باعث میشود شرایط رشد علیبابا فراهم شود.
البته منکر آن نیستم که در ایران پلتفرمها از مشابه خارجی خودشان بریز و بپاش بیشتری دارند و معمولاً تعداد نیروی در اختیار از نمونه خارجی بسیار بیشتر است ولی متاسفانه منکر این هم نمیشوم که یکی از مواردی که باعث محبوبیت یک سازمان میشود ایجاد اشتغال است. در واقع میزان سودی که سازمان از ایجاد اشتغال میبرد بیشتر از حقوقی است که پرداخت میکند.
در گفتگویی از رییس هیات مدیره انجمن دفارت خدمات گردشگری شنیدم که فرمود به خاطر این یکی دو شرکتی که آنلاین میفروشند ۵۰ هزار نفر در دفاتر مختلف مسافرتی بیکار شدند. البته که این مقاومت عمومی در برابر استارتآپها است که همگی با آن آشنا هستیم.
تبلیغات یکی از شاهرگهای حیات سازمان است. طبیعی است که تبلیغات به افزایش فروش و درآمد ربط دارد و تعدیل نیرو به کاهش هزینه. طبیعتاً گزینه منطقی نیست که تبلیغات یک سازمان تعطیل شود چون کاهش چشمگیر درآمد را به دنبال خواهد داشت.
اینکه در حال حاضر بیلبوردهای علیبابا در سطح شهر در حال اکران هستند به موضوعی ساده برمیگردد. شرکتها در لحظه تصمیم به اجرای تبلیغات نمیگیرند آن هم در این حجم. بدیهی است که در ماههای قبل رزرو تبلوها انجام شده و مبالغ آن یا نقداً یا از طریق چک مدتدار پرداخت شده.
درباره آینده تبلیغات هم چون هنوز هیچ اطلاعاتی نداریم نمیشود اظهار نظر کرد که آیا با تغییر مدل تبلیغات روبرو خواهیم بود یا خیر یا اینکه اصولاً کاهش یا افزایش بودجهای اتفاق خواهد افتاد.
اینکه در این شرایط به یاری نیروهای تعدیل شده بشتابیم بسیار خجسته است ولی متاسفانه حجم زیادی از این شرکتها که حال و روزشان مشخص است تنها از این موج خبری استفاده کردند تا روی این موج بتوانند کاری در حد یک اتفاق پیش پا افتاده روابط عمومی انجام دهند. البته که تمامی آگهیهای استخدام را زیر سوال نمیبرم چون از نیت همه با خبر نیستم.
هر یک از ما که در اکوسیستم استارتآپی حضور داریم میدانیم که ساختن برند شخصی میتواند تاثیرات زیادی در خود کسب و کارمان داشته باشد. اینکه موسس علیبابا در سمینارهایی مطالب انگیزشی میگوید کاریست که خیلی از ما برای ساختن برند شخصیمان انجام میدهیم. وبینار میگذاریم و در همایشها و سمینارها سخنرانی میکنیم.
حتماً هم موافق خواهید بود که اگر کسی سمینار انگیزشی میگذارد منافاتی با اینکه دچار بحران شود ندارد. ما در حال سخن گفتن درباره یک انسان هستیم که گاهی روی بورس است و دست به خاک که میزند طلا میشود و گاهی همین شخص ممکن است دچار بحران شود.
این بخش را به این دلیل نوشتم که جایی خواندم : به جای اینکه سمینار انگیزشی بزاره بره به کارش بچسبه. این غیر منطقیترین چیزی بود که شنیدم.
اینکه چقدر این حرف درست است یا خیر را نمیدام و ضمناً اظهار میدارم که این هم یکی از گزینههاست. در واقع احتمالی برای این انگیزه در نظر میگیرم و موضوع را رد نمیکنم ولی با توجه به شواهد حداقل میزان این احتمال را در برابر اتفاقات رخ داده حداکثر به نسبت ۱ به ۳ میبینم.
متاسفانه مدتهاست که عادت کردیم که خوش استقبال و بد بدرقه باشیم. اکثر کسانی که اظهار نظرهای تندی میکنند حتی تصور میدیریت یک سازمان ۷۵۰ نفری برایشان سخت است چه برسد به اینکه در این شرایط سخت بحرانی این سازمان را مدیریت کنند.
مدتهاست که اخلاق را در چمدانی گذاشته ایم و منتظریم تا یکی کمی زمین بخورد تا با لگد بر سر و صورتش بکوبیم و کمی خودمان را ارضا کنیم. هدف من توهین به مخالفین نظراتم نیست. مقصوردم این است که میانه رو نیستیم. نقد بلد نیستیم و فقط گلایه میکنیم و قُر میزنیم. راه حل یا نداریم یا نیم بند و آبکیش را داریم.
با کفش کسی تا چند قدم راه نرفتیم نباید راه رفتنش را قضاوت کنیم.
ببخشید در چند خط آخر کمی بیپرده نوشتم.
اگر نظری دارید پذیرای شنیدنش هستم.
ارادتمند
سامان فایق
استودیو ۵