
در هر مقطعی، هر تیم بازاریابی ایدهها و فرصتهای بینهایتی دارد. فناوریها، کانالها، استراتژیها و تاکتیکهای جدید دائماً در حال ظهور هستند و برای هر تیمی غیرممکن است که هر ایدهای را دنبال کند.
پس چه کار باید کرد؟ چگونه هر ایده را بررسی میکنید و تصمیم میگیرید که روی کدام یک سرمایهگذاری کنید؟ما هم با این مشکل غریبه نیستیم. به همین دلیل تصمیم گرفتیم که به یک روش ثابت برای بررسی ایدهها نیاز داریم. نه فقط برای انتخاب بهترینها، بلکه برای درک اینکه چرا آنها را دنبال میکنیم. انجام کارها خوب است، اما شما همچنین باید استراتژیک باشید (تفکر استراتژیک داشته باشید و اینطور اقدام کنید) و از هدر دادن زمان و منابع در ابتکاراتی که تغییری ایجاد نمیکنند، خودداری کنید.
بنابراین ما چارچوب B.R.E.W. را ایجاد کردیم.
نام این چارچوب (Framework) از چهار کلمه زیر گرفته شده است:

«چقدر میتوانید محصول خود را خوب ارائه دهید؟» ما به هر ایده بازاریابی بر اساس اینکه محصول ما چقدر برای مشکل ضروری است، از ۰ تا ۳ امتیاز میدهیم. (امتیازها بر اساس لیست زیر است)

«چه کسی و چند نفر این را خواهند دید؟» دسترسی فقط مربوط به اعداد نیست؛ بلکه مربوط به مرتبط بودن نیز هست. یک توییت ویروسی یا ویدیوی تیکتاک ممکن است میلیونها بازدید داشته باشد و شما را سرشار از دوپامین کند، اما اگر همه آنها افراد تصادفی باشند، فقط نویز است.
برای مثال، من یک بار در Threads وایرال شدم. حتی یک دنبالکننده جدید هم پیدا نکردم.(به تعداد لایک و کامنت و اشتراکگذاری و فروارد دقت کنید!)

این را با مقاله همکارم لوئیز در مورد نحوه ردیابی ترافیک هوش مصنوعی مقایسه کنید. کلمه کلیدی مورد نظر او حجم جستجوی زیادی نداشت:

اما مقاله او توسط افراد تصمیمگیر خوانده شد، و حتی بر آنها تأثیر گذاشت تا در روند کاری خود تغییری ایجاد کنند:

"به چه مقدار زمان و منابع نیاز دارید؟ و آیا اصلاً ارزشش را دارد؟" ارزیابی تلاش فقط مربوط به ساعات مورد نیاز نیست؛ بلکه مربوط به درک هزینهها و پیامدهای پنهان است:
به جای اینکه از ایدههای بلندپروازانه و پرزحمت طفره بروید، همیشه با این سوال شروع کنید: "نسخه کمزحمتتر این ایده چیست که میتوانیم ابتدا آن را آزمایش کنیم؟" به عنوان مثال، کنفرانس دو روزه ما، Ahrefs Evolve، یک تلاش بازاریابی عظیم است که حداقل شش ماه طول میکشد تا برنامهریزی و اجرا شود. این شامل هماهنگی بین فروشندگان خارجی و تیمهای داخلی، مانند طراحی است. این کار حداقل ۴۰۰.۰۰۰ دلار برای ما هزینه دارد.
اما ما مستقیماً وارد این پروژه نشدیم. در واقع سالها طول کشید تا حتی تصمیم به اجرای آن بگیریم. ما با حمایت مالی از رویدادها شروع کردیم و سپس به جلسات شبکهسازی که در دفترمان برگزار میکردیم، روی آوردیم.

ما فقط زمانی شروع به مقیاسبندی و افزایش پیچیدگی کردیم که ارزش را در هر مرحله تثبیت کردیم.
«آیا افراد یا مهارتهای مناسب برای اجرای مؤثر این ایده را دارید؟» بدون افراد مناسب، یا حتی یک قهرمان داخلی برای هدایت مسیر، حتی بهترین ایدهها نیز میتوانند متوقف شوند یا شکست بخورند. قابلیتهای تیم خود را به طور انتقادی ارزیابی کنید. نقاط قوت و ضعف تیم خود را از قبل به طور شفاف تصدیق کنید. در صورت لزوم، از فریلنسرها، مشاوران یا آژانسها کمک بگیرید. به عنوان مثال، وقتی مدیر ارشد بازاریابی ما، تیم سولو، میخواست برای محتوای خود لینک بسازد، به جای اینکه از تیم بخواهد این کار را انجام دهد، یک آژانس استخدام کرد.
نه به این دلیل که تیم نمیدانست چگونه، بلکه به این دلیل که او مجبور میشد زمان و توجه ما را از سایر وظایف به کمک به خودش در ایجاد لینکها معطوف کند. او قضاوت کرد که این روش، استفادهی خوبی از منابع نیست و بنابراین تصمیم گرفت آن را به آژانسی با SOPها و فرآیندهای مشخص برونسپاری کند.
این مطلب، ترجمهی بخش اصلی مقالهای با عنوان The B.R.E.W. Framework از وبسایت ahrefs بود و بخشی که مربوط به مثالها بود ترجمه نشده است. در لینک بالا میتوانید نسخه انگلیسی و کامل این مطلب را مطالعه کنید.
امیدوارم که این مطلب برای شما ارزشآفرین باشد.