ویرگول
ورودثبت نام
مهرسا
مهرسا
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه: سینوهه

«سینوهه؛ جلد اول» را از طاقچه دریافت کنید
«سینوهه؛ جلد اول» را از طاقچه دریافت کنید
«سینوهه؛جلداول»راازطاقچهدریافتکنید
https://taaghche.com/book/100680

هروقت صحبت از تمدن های باستانی میشود بدون شک مصر و داستان هایی از فراعنه و راز و رمز های آن جالب و شگفت انگیز بوده و هست. در این کتاب سینوهه پزشک مخصوص فرعون که سالهای عمرش در کنار او سپری کرده روایت های شگفت انگیز و شاید بتوان گفت ترسناکی را از احوالات آن دوران بازگو می کند.علاوه بر این نکته جالب توجه اطلاعاتی درباره ی پیشرفت علم پزشکی و ابزار و روش های درمانی در آن زمان است.

اما در در مورد نگارش این کتاب ابتدا جالب هست که بدونیم خط اصلی مصری به نام « هیه روگلیف» بوده یعنی برای روایت وقایع شکل و تصویر انسان ها و جانورها و اشیاء رامیکشیدند و کل ماجراها را به اینصورت روایت می‌کردند!(چه سخت!) به مرور زمان اشکال مختصر و مختصر تر شدند و خط جدیدی به دنیا آمد به نام « دومتیک»! سینوهه پزشک مخصوص فرعون در حالی که در تبعید به سر میبرد با همین خط دموتیک خاطراتش را نوشته وبعدها میکاوالتاری نویسنده این کتاب آن را به زبان فنلاندی ترجمه کرده و به این صورت به زبان های دیگر هم ترجمه شده.

سینوهه که سال‌های زیادی را در کنار فراعنه به عنوان پزشک مخصوص به سر برده زندگی مجلل کاخ نشینی را تجربه کرده از رنج و ملال ناشی از زندگی پر از تملق و دروغ و توخالی صحبت می‌کند که عطایش را به داشتن یک زندگی حقیقی می بخشد و رنج تبعید را در نقطه ای دوری در ساحل دریای مشرق( دریای سرخ کنونی) می بخشد اما همچنان خودش را ثروتمند می داند او ثروت واقعی را زندگی توأم با راستگویی فارغ از مدح و ثنای چاپلوسانه ای که در آن زمان نثار فراعنه و بزرگان دربار و خدایان مصر می کردند می داند !

او که در طول زندگی خودش شاهد جنایات و فجایع وحشتناکی بوده از زندگی پر زرق و برق در جوار فراعنه کناره گرفت و در شهری به نام طبس زندگی ساده و بی تکلفی داشت و به مردم فقیر خدمت میکرد و آنها را آگاه میکرد و به سبب چیزهایی که میدانست و افشا میکرد برای حکومت ایجاد مزاحمت می نمود.در نهایت از طبس نیز توسط فرعون هورم هوپ تبعید شد.او در آخرین سطر ها از کتاب زندگی نامه اش می گوید« من چون انسان هستم ، در هر انسان که قبل از من در این جهان میزیسته، زنده بودم و در هر انسان که پس از من به این جهان بیاید ، زنده خواهم بود. چون من انسان هستم ،بعد از این در خنده ها و گریه ها و در خوشی ها و ناخوشی ها و در نیک بختی ها و بدبختی هلو در نیک فطرتی ها و زشت خویی ها ودر ضعف و نیروی انسان های آینده ، زنده خواهم بود.» تجربه ی سالیان دراز به او آموخته بود که انسان ها را خواه در مقام فرعون و خواه مردم عادی و فقیر را انسان هایی عادی با ضعف و قوت هایی متفاوت و با توانایی هایی محدود تعریف میکند نه آنگونه خداگونه که فراعنه خود را می پنداشتند و مردم ضعیف را به بردگی میگرفتند.

تجربه ی سالها زندگی پرفراز و نشیبش در کنار قدرت و خونخواری فراعنه منجر به احساس نفرت و کناره گیری اش شد هر چند که مقام والایش در بین فراعنه حتی پس از تبعید هم مانع از ان شد که زندگی سختی همراه با فقر داشته باشد ، اما او همچنان خود را انسانی تنها می دانست.

چالش کتابخوانی طاقچهسینوههرمان تاریخی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید