درست یادم نیست که در چه زمانی و چه سایتی بود که خواندم بعد از اینکه گالیله مسطح بودن زمین رو زیر سوال برد و گفت زمین گرد است ، موجب یک تغییر عمده در زمانه خودش شد ، بعد از این موضوع مقدار سفرهای کاشفانه انسان چند برابر شد ، همین سفرها موجب تغییرات بزرگی از جمله انقلاب صنعتی و کشف قاره آمریکا و... شد، این موضوع نشان می دهد کسانی پیشرفت میکنند که تغییر کنند ، تغییر به منزله سوخت لازم برای ارتقا سطح یک انسان چه علمی و چه اجتماعی است
دوباره فکر کن ، چند بار پیش امده که به سراغ عقاید یا روش های انجام کارتان بروید ، فکرکنید آیا کاری که انجام می دهیم ، درست یا غلط است ، چند بار پیش آمده دوباره بنشینیم و جهان بینی مان را فارق از تعصبات آنالیز کنیم معمولا اکثر انسان ها به طور متعصبانه به چارچوب عقایدشان که حتی بیشترش حاصل تفکر خودشان هم نیست نگاه می کنند کتاب گرانت درباره این موضوع است دوبار فکرکنید دوباره و دوباره .یک انسان موفق با ذهن پویا جدا از داشتن اعتماد به نفس و قاطعیت در کارهایش باید به مانند یک دانشمند ذهن تحلیل گر داشته باشد تعصبات را کنار بگذارد و پایه های فکریش را به مانندیک منتقد نقد کند از نظر گرانت تعصب و تعقل دو قطب مخالف هستند و دوری از هر تعصبی باعث رشد فردی و اجتماعی انسان می شود ، گرانت معتقد است هرچه ما کمتر ذهن و بخصوص افکار خود را به چالش بکشیم، به همان میزان هم شانس یادگیری و پیشرفت ما کاهش پیدا میکند بنابراین او مخالف داشتن تعصب در هر حوزه ای است درست به مانند این ضرب المثل که متعصب ترین انسان ها ، احمق ترین آن هستند . گرانت در بخش دوم کتاب راه حل های برای مقابله با این ضعف ارائه میدهد او با یک مثال فوق العاد به ما نشان می دهد که تعصب و پافشاری به روی عقاید و عدم به روزرسانی آن توسط مدیر عاملش باعث فروپاشی کمپانی بلک بری می شود ، گرانت انسان ها را به دو گروه تقسیم می کند سازگارها و ناسازگارها ، او معتقد است انسان های سازگار می توانند بهترین مشوق ها باشند آنها برای کار تیمی عالی هستند اما ناسازگارها قدرت تغییر و انقلاب را دارند ، آنها مبانی هرچیزی را زیر سوال میبرند و مبانی جدید خلق میکنند این کتاب باعث میشود ما بهتر ببینیم، همین که ما برای یک لحظه از خودمون جدا بشویم و از بالا به یک موضوع نگاه کنیم برداشتی متفاوت نسبت به آن خواهیم داشت
" پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که رهبرانی که ذهنی دانشمند دارند موفقتر هستند زیرا زمانی که همهچیز به هم میریزد و هیچچیز درست پیش نمیرود، به تغییر و اصلاح مدلهای کسبوکارشان تمایل بیشتری نشان میدهند. "
"اعتماد به نفس از خودباوری نشئت میگیرد در حالی که تواضع، زیر سوال بردن درستی روشهایی است که پی گرفتهاید. اکثر افراد موفق از دستیابی به اهدافشان مطمئنند اما در عین حال با فروتنی به این فکر میکنند که آیا از بهترین روشها برای رسیدن به آن بهره میبرند یا خیر."
"دفعه بعد که بر سر میز مذاکره نشستید، به یاد داشته باشید قرار نیست در همهی جنگها پیروز میدان شوید. موافقت با برخی از نکاتی که شرکایتان ذکر میکنند و پیدا کردن نقاط مشترک با آنها در واقع ترغیبشان میکند که به سمت جبههی شما حرکت نمایند."
"معمولاً وقتی تلاش میکنیم تا فردی را متقاعد کنیم، زیاد حرف میزنیم. اما مصاحبهی انگیزشی بیشتر بر شنیدن تأکید دارد."