میتوان با قاطعیت گفت ادبیات روسیه در مقایسه با دیگر کشور ها به مانند کهکشانی پر ستاره است و چندین نام مانند ستاره های درخشان در این کهکشان می درخشند لئو تولستوی ، داستایوفسکی ، چخوف ، پوشکین و نیکلای گوگول ( اوکراینی الاصل ) نیز یکی از این ستارگان هستند ، زمانی که داشتم لیست کتاب های پیشنهاد شده برای چالش مرداد ماه را مشاهده میکردم چشم به کتاب نفوس مرده گوگول افتاد که توسط لئو تولستوی پیشنهاد شده بود واقعا باید برای خوندنش تردید میکردم
کتاب درباره اشراف زاده ای روس به نام پاول ایوانویچ چیچیکوف است که راهی عجیب و متفاوت برای پولدار شدن یافته است او به همراه دو تن از کارکنانش به شهرهای مختلف روسیه سفر می کند و از زمین داران و مالکان با پرداخت مبلغ ناچیزی رعیت های مرده بین دو سرشماری را خریداری می کند به چه علت ؟ چون این مردگان در بین دو سرشماری هنوز به عنوان یک شهروند حساب می شوند و چیچیکوف می تواند با به رهن گذاشتن آنها مبلغی کلان از دولت وام بگیرد.................. داستان حول محور اتفاقات بین چیچیکوف و مالکان زمینها اتفاق میافتد و ادامه پیدا میکند و کم کم زندگی آرام شهر به هم میریزد ، شاید نقشه چیچیکوف بسیار ابتدای و پیش پا افتاده به نظر برسد اما او با اتکا به حرص و طمع تمام نشدنی و رذالت این مالکان ، و اینکه خوب می داند فروش یک رعیت مرده برای اربابان هر چقدر هم کم اما سود دارد وارد این کارزار می شود. در این رمان متوجه حضور شخصیتهای زیادی می شویم، شخصیتهایی که هر کدام نشان دهنده دزدان و کلاهبردارانی هستند که حاضرند از هر راهی به ثروت برسند. گوگول به قدری این شخصیت ها را واقعی ترسیم کرده که در دنیای امروز هم به راحتی میتوان افرادی با این ویژگی ها یافت ، نکته دیگر درباره نام کتاب است نفوس مرده ، به شخصه فکر میکنم این نام بیشتر برازنده این اربابان باشد تا رعیت ها.
نفوس مرده یکی از شاهکارهای ادبیات روسیه است که روسیه سیاه تزاری را با شکلی طنز برای خواننده روایت می کند زمانی که سرمایه داران مالک رعیت ها بودند و حتی مرده آنها را هم میتوانستن داد و ستد کنند یا از طریق رهن آنها وام دریافت کننده ، روسیه ای مریض که دیگر امیدی به بهبود آن نیست .
درجایی خواندم که نفوس مرده در ابتدا قرار بوده بخش اولی از یک سه گانه باشد سه گانه ای به مانند اثر دانته اما متاسفانه با مرگ نویسنده قسمت های بعدی هیچ وقت نگاشته نشده است شاید گوگول برای آینده چیچیکوف اتفاقاتی جالبی در نظر داشته شاید چیچیکوف باید دچار نوعی تغییر و تحول درونی شود ، تحولات و نقشه راهی که گوگول میخواسته برای گذر از این روزگار سیاه به مردمش تقدیم کند
"روسیۀ من! پاسخ بده که تو به کجا میروی؟ اما چرا پاسخی نمیشنوم. آهنگ سحرانگیزی از زنگولهها برمیخیزد. ابرها به هزاران پاره متلاشی شده میغرد و چون طوفانی از باد درمیآید. هر چه روی زمین است از کنار تو پرواز میکند زیرا تو از تمام جهان پیشتر میتازی و بر دیگران سبقت میجویی. عاقبت روزی تمام ملل و دول جهان از سر راه تو برمیخیزند و راه را به تو میسپارند و به تو نگراناند."میتوان با قاطعیت گفت ادبیات روسیه در مقایسه با دیگر کشور ها به مانند کهکشانی پر ستاره است و چندین نام مانند ستاره های درخشان در این کهکشان می درخشند لئو تولستوی ، داستایوفسکی ، چخوف ، پوشکین و نیکلای گوگول ( اوکراینی الاصل ) نیز یکی از این ستارگان هستند ، زمانی که داشتم لیست کتاب های پیشنهاد شده برای چالش مرداد ماه را مشاهده میکردم چشمم به کتاب نفوس مرده گوگول افتاد که توسط لئو تولستوی پیشنهاد شده بود واقعا باید برای خوندنش تردید میکردم ؟
کتاب درباره اشراف زاده ای روس به نام پاول ایوانویچ چیچیکوف است که راهی عجیب و متفاوت برای پولدار شدن یافته است او به همراه دو تن از کارکنانش به شهرهای مختلف روسیه سفر می کند و از زمین داران و مالکان با پرداخت مبلغ ناچیزی رعیت های مرده بین دو سرشماری را خریداری می کند به چه علت ؟ چون این مردگان در بین دو سرشماری هنوز به عنوان یک شهروند حساب می شوند و چیچیکوف می تواند با به رهن گذاشتن آنها مبلغی کلان از دولت وام بگیرد.................. داستان حول محور اتفاقات بین چیچیکوف و مالکان زمینها اتفاق میافتد و ادامه پیدا میکند و کم کم زندگی آرام شهر به هم میریزد ، شاید نقشه چیچیکوف بسیار ابتدای و پیش پا افتاده به نظر برسد اما او با اتکا به حرص و طمع تمام نشدنی و رذالت این مالکان ، و اینکه خوب می داند فروش یک رعیت مرده برای اربابان هر چقدر هم کم اما سود دارد وارد این کارزار می شود. در این رمان متوجه حضور شخصیتهای زیادی می شویم، شخصیتهایی که هر کدام نشان دهنده دزدان و کلاهبردارانی هستند که حاضرند از هر راهی به ثروت برسند. گوگول به قدری این شخصیت ها را واقعی ترسیم کرده که در دنیای امروز هم به راحتی میتوان افرادی با این ویژگی ها یافت ، نکته دیگر درباره نام کتاب است نفوس مرده ، به شخصه فکر میکنم این نام بیشتر برازنده این اربابان باشد تا رعیت ها.
نفوس مرده یکی از شاهکارهای ادبیات روسیه است که روسیه سیاه تزاری را با شکلی طنز برای خواننده روایت می کند زمانی که سرمایه داران مالک رعیت ها بودند و حتی مرده آنها را هم میتوانستند داد و ستد کنند یا از طریق رهن آنها وام دریافت کننده ، روسیه ای مریض که دیگر امیدی به بهبود آن نیست .
درجایی خواندم که نفوس مرده در ابتدا قرار بوده بخش اولی از یک سه گانه باشد سه گانه ای به مانند اثر دانته اما متاسفانه با مرگ نویسنده قسمت های بعدی هیچ وقت نگاشته نشده است شاید گوگول برای آینده چیچیکوف اتفاقاتی جالبی در نظر داشته شاید چیچیکوف باید دچار نوعی تغییر و تحول درونی شود ، تحولات و نقشه راهی که گوگول میخواسته برای گذر از این روزگار سیاه به مردمش تقدیم کند
"روسیۀ من! پاسخ بده که تو به کجا میروی؟ اما چرا پاسخی نمیشنوم. آهنگ سحرانگیزی از زنگولهها برمیخیزد. ابرها به هزاران پاره متلاشی شده میغرد و چون طوفانی از باد درمیآید. هر چه روی زمین است از کنار تو پرواز میکند زیرا تو از تمام جهان پیشتر میتازی و بر دیگران سبقت میجویی. عاقبت روزی تمام ملل و دول جهان از سر راه تو برمیخیزند و راه را به تو میسپارند و به تو نگراناند."