کتاب «نیروی حال» اکهارت تول را به تازگی تمام کردم. اگر بخواهم صادق باشم، این کتاب را دوباره نمیخوانم، ولی اجازه بده کمکم جلو بریم. محور اصلی کتاب زندگی در لحظه حال است، چیزی که بزرگان عرفان، تصوف و برخی مذاهب شرقی سالها دربارهاش صحبت کردهاند. میتوان گفت تول آموزههای این مکتبها را جمعآوری کرده است.
کتاب برای کسانی که در فشار یا افسردگی قرار دارند میتواند حال بهتری ایجاد کند، اما بیشتر به عنوان مسکن ذهنی عمل میکند، نه راهنمای عملی یا علمی. مثل یک چای گرم در شب زمستان است: حالت را موقتاً بهتر میکند، ولی درمانی واقعی برای مشکلات زندگی نیست.
اگر بخواهم دقیق به موضوع بپردازم، چیزی که تول از ما میخواهد — خاموشی ذهن — در قرن بیست و یکم تقریباً غیرممکن است. برای زندگی مطابق آموزههای کتاب، باید به کوههای هیمالیا برویم و با یک کاسه برنج زندگی کنیم. خطر این است که خواننده عادی فکر کند زندگی در لحظه حال همه چیز است و دست از تلاش برای ساختن آینده بردارد. این همان خطری است که کتابهای زرد هم دارند: خیال خام میفروشند و واقعیت زندگی مدرن را نادیده میگیرند.
با این حال، کتاب برای کاهش نشخوار فکری بسیار مفید است. تول به درستی اشاره میکند که ذهن انسان بیشتر برای بقا برنامهریزی شده تا رشد، و این همان بخشی از ذهن است که میتواند ما را به آرامش کوتاهمدت و تمرکز در لحظه برساند. اما این ذهن هم برای آینده، برنامهریزی، تحلیل و تصمیمگیری ضروری است؛ بنابراین خاموشی ذهن برای همیشه نه امکانپذیر و نه عقلانی است.
در نهایت، کتاب را میتوان برای کسانی که میخواهند ذهنشان آرام شود، از فکرهای مزمن رها شوند و لحظاتی از حضور در اکنون را تجربه کنند توصیه کرد، اما به کسی که دنبال راهنمایی عملی، علمی یا جامع برای زندگی مدرن است، پیشنهاد نمیشود.