ویرگول
ورودثبت نام
سارا جهان‌بخش
سارا جهان‌بخشمن همون دیزاینریم که همش به فکر بهتر شدن محصولم :)
سارا جهان‌بخش
سارا جهان‌بخش
خواندن ۳ دقیقه·۲ ماه پیش

شایسته‌سالاری و احساس ناکافی بودن

قصه‌ای که خیلی‌هامون زندگی کردیم.

فکر می‌کنم برای هرکسی یک‌بار پیش اومده:

  • بعد از یه مصاحبه کاری، جواب رد بگیره.

  • یا توی یه رابطه شکست بخوره و ترک بشه.

  • یا با یکی از فامیل مقایسه بشه و دستاوردهاش به چشم نیاد.

اینجاست که توی ذهنمون فقط یه جمله تکرار میشه:

«من کافی نبودم…»

این جمله ساده‌ست، اما اثرش می‌تونه هفته‌ها و ماه‌ها باهامون بمونه.


قصه‌ی من

یادمه یه بار برای موقعیت «Product Designer» رفتم مصاحبه. همه‌چی رو حسابی آماده کرده بودم. رزومه‌مو چند بار بازنویسی کرده بودم، نمونه‌کارها رو دسته‌بندی کرده بودم، حتی سوال‌های احتمالی رو با AI تمرین کرده بودم.
تا آخر مصاحبه حس خوبی داشتم. ولی وقتی چند روز بعد ایمیل اومد که انتخاب نشدم، واقعاً دنیا روی سرم خراب شد.

بعداً فهمیدم کسی که انتخاب شده، از قبل به‌عنوان کارآموز اونجا کار می‌کرده. یعنی حتی قبل از اینکه من وارد اتاق مصاحبه بشم، انتخاب شده بود.

اون روز فهمیدم:
احساس ناکافی بودن همیشه به خاطر شایستگی من نیست، خیلی وقت‌ها به خاطر سیستمیه که شایسته‌سالار نیست.


شایسته‌سالاری یعنی چی؟

شایسته‌سالاری یعنی هر کسی به اندازه‌ی تلاش و توانایی خودش جلو بره. مثلاً:

  • اونی که بیشتر درس خونده، دانشگاه بهتری قبول شه.

  • اونی که مهارت بیشتری داره، شغل رو بگیره.

  • اونی که تلاش کرده، ارتقا بگیره.

اما همیشه اینطوری نیست…

  • گاهی توی مصاحبه شغلی، کسی انتخاب میشه چون قبلاً آشنا داشته، نه چون بهتر بوده.

  • توی بعضی خانواده‌ها، کسی که پول و امکانات بیشتری داره جلوتر میفته، حتی اگه بقیه باهوش‌تر باشن.

  • بعضی وقت‌ها هم شانس نقش مهمی داره: زمان و مکان درست بودن، کافی میشه.

وقتی سیستم عادلانه نباشه، ما به‌جای اینکه بگیم «این شرایط منصفانه نبود»، ناخودآگاه می‌گیم:
«پس من خوب نبودم.»


از دیدگاه علم: چرا این حس رو تجربه می‌کنیم؟

🔹 مقایسه اجتماعی (Social Comparison Theory – Festinger, 1954)
ما انسان‌ها ذاتاً خودمونو با دیگران می‌سنجیم. مشکل اینجاست که فقط نتیجه‌ی نهایی رو می‌بینیم، نه شرایط پنهان رو.
پس وقتی دوست یا فامیلمون جلوتر از ماست، سریع نتیجه می‌گیریم: «پس من کم دارم.»

🔹 سندرم ایمپاستر (Impostor Syndrome)
حتی وقتی موفق هم می‌شیم، ذهنمون قانع نمیشه. به خودمون می‌گیم:

  • «این شانس بود.»

  • «یه روز همه می‌فهمن من اون‌قدری که فکر می‌کنن خوب نیستم.»
    ایمپاستر باعث میشه موفقیت‌های واقعی هم کمرنگ بشن.

🔹 سوگیری منفی ذهن (Negativity Bias)
مغز ما شکست و تهدید رو خیلی پررنگ‌تر از موفقیت‌ها ثبت می‌کنه. یک جواب رد می‌تونه از ده تا تعریف سنگین‌تر باشه. همین سوگیری طبیعی ذهنیه که حس ناکافی بودن رو تشدید می‌کنه.

🔹 سیستم‌های ناکامل
دنیای واقعی هیچ‌وقت صد درصد شایسته‌سالار نیست. روابط، زمان، مکان و شانس همیشه نقش دارن. اما ما اینو فراموش می‌کنیم و همه‌چی رو می‌ذاریم پای «کافی نبودن خودمون».


راه‌حل‌ها

🔹 قدم اول: تشخیص

قبل از سرزنش خودت، بپرس:
«این اتفاق نتیجه‌ی ناتوانی من بود یا شرایط بیرونی؟»

🔹 قدم دوم: بازنویسی روایت ذهنی

به جای «من کافی نیستم»، بگو:

  • «این فرصت مال من نبود.»

  • «من هنوز در مسیر رشدم.»

  • «شرایط اینجا شایسته‌سالار نبود.»

🔹 قدم سوم: مقایسه عادلانه

به‌جای مقایسه با بقیه، خودتو با گذشته‌ت مقایسه کن.
آیا امروز نسبت به شش ماه قبل، یک قدم جلوتر نیستی؟ همین کافیه.

🔹 قدم چهارم: ساختن آرشیو موفقیت‌ها

یه لیست از دستاوردهای کوچیک و بزرگت بساز.
این لیست مثل مدرکه برای روزایی که ذهنت میگه: «تو هیچی نیستی.»


جمع‌بندی

حس ناکافی بودن فقط مال تو نیست؛ تقریباً همه تجربه‌ش کردن.
ریشه‌هاش توی مقایسه اجتماعی، سندرم ایمپاستر، سوگیری ذهنی و سیستم‌های ناکامله.

اما خبر خوب اینه که ما می‌تونیم انتخاب کنیم:

  • روایت ذهنی‌مونو بازنویسی کنیم.

  • به‌جای رقابت کور، روی مسیر شخصی خودمون تمرکز کنیم.

  • و با یادآوری موفقیت‌هامون، باور کنیم که کافی هستیم.

تو کافی هستی.
شاید همه‌چیز همیشه منصفانه نباشه، اما این هیچ‌وقت ارزش یا توانایی تو رو زیر سوال نمی‌بره.


🔗 منابع الهام:

  • Festinger, 1954 (Social Comparison Theory)

  • تحقیقات مربوط به Impostor Syndrome

  • پژوهش‌های نوروساینس درباره Negativity Bias

  • تجربه‌های شخصی در مسیر شغلی

سندرم ایمپاسترمسیر شغلیشایسته‌سالاریشایسته سالاری
۸
۹
سارا جهان‌بخش
سارا جهان‌بخش
من همون دیزاینریم که همش به فکر بهتر شدن محصولم :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید