شاید برای خیلی از ما یادگیری به عنوان یک مهارت تعریف نشده باشه و ما صرفا موضوعی رو انتخاب کردیم و تصمیم گرفتیم که اون رو یاد بگیریم. فارغ از اینکه فرایند یادگیری چطور رقم میخوره. با این تعریف در ذهنمون، که اگر هوش لازم رو داشته باشیم میتونیم مطالب جدید رو به راحتی یاد بگیریم.
آشنایی اولیهی خودم با یادگیری به عنوان یک مهارت در سایت متمم انجام شد. اینکه یادگیری سطوح مختلفی داره و هر سطح چطور شکل میگیره، چه ابزارهایی میتونه در یادداشتبرداری از یک موضوع و مطالعه به ما کمک کنه.
به واسطه اینکه در دههها ابتدایی زندگی (خصوصا بیستتاسی) ما در حال یادگیری مباحث مختلفی هستیم، خوبه که در مورد این مهارت و عملکرد مغزمون در نحوه یادگیری بیشتر بدونیم. از این رو در قسمت پنجم پادکست کافه بیستتاسی با حضور هدا راشدی در خصوص این که ما چگونه یاد میگیریم؟ گفتوگو کردیم.
در ادامه به خلاصهای از گفتوگوی انجام شده در این جلسه از نگاه خودم میپردازم.
در گام اول داده ها به صورت یک حافظه سنسوری (Sensory memory) وارد مغز ما ميشه در صورتی که با این دادهها درگیر بشیم و اونها رو به کار بگیریم دادهها به حافظه کوتاه مدت (Short term memory) ما منتقل میشه و با تکرار و تمرین بیشتر این دادهها به حافظه بلند مدت (Long term memory) ما راه پیدا میکنه. در نتیجه درصورتی که در هر مرحله تمرین و تکرار لازم صورت نگیره ما اون بخش از اطلاعات و دیتاها رو از دست میدیم.
در حافظه بلند مدت، به ازای یادگیری مطالب جدید راههای عصبی (neuropaths) متفاوتی در مغز شکل میگیرد. این راههای متفاوت باعث میشه تا مطالب در یاد ما باقی بماند.
فرض کنید یک جاده برفی در ذهن شما وجود داره که میخواید از نقطه A به نقطه B حرکت کنید. در این صورت اولین باری که مسیر بین این دو نقطه رو طی میکنید با ناهمواریها مواجه میشید. اما با تکرار این مسیر A به B از سختی مسیر کاسته میشه و راحتتر این جابهجایی صورت میگیره. در واقع یک راه عصبی شکل میگیره. هرچه تعداد این راههای ساخته شده در مغز ما بیشتر باشه اصطلاحا میگیم انعطافپذیری (neuro plasticity)
مغز بیشتر است. در نتیجه فرآیند یادگیری به مرور زمان برای شما راحتتر میشه.
یکی از روشهای یادگیری یک مسئله این است که روی اون تمرکز ویژهای داشته باشیم (Focused thinking modes) وقتی ما تمرکز میکنیم انگار داریم در هزارتوی ذهنی میچرخیم و به فکر این هستیم یا از راههای عصبی که قبلا در ذهن ساختیم استفاده کنیم و یا راه جدیدی ایجاد کنیم اما در حالتی که نتونیم راهی بسازیم و مسیرهای قبلی هم کمکی نکند لازم هست از روش دیگری استفاده کنیم. روش دوم پراکنده بودن افکار است (Diffuse thinking modes). در واقع لازم که کمی از مسئله فاصله بگیریم و به قولی Zoom out کنیم تا به یک دید کلیتری از آموختههای موجود در ذهنمون برسیم و بتونیم پلهای ارتباطی لازم رو در بین آموختههامون ایجاد کنیم. برای اجرای این روش میتونید از مدیتیشن، خواب، مایند فول و متاکاکنیشن و ... کمک بگیرید.
پیشنهاد میکنم برای اینکه بخش بالا و خصوصا تصویر رو بهتر درک کنید این ویدیو رو ببینید.
تقریبا همه فرایند یادگیری با آزمون و خطا مهار میشه. مغز ما میتونه ظرف وجودی خودش را عوض کنه. اگر ما مدام دادههای ثابت قبلی رو بررسی کنیم، تغییری صورت نمیگیره و یادگیری اتفاق نمیفته. راه یادگیری از طریق ایجاد تغییر در مدل ذهنی هست. یعنی درواقع خودمون رو نقد کنیم، بلکه شاید راه بهتر یا بهینهتری بتونیم بسازیم. به این روش Transformative learning گفته میشه.
اینجا یکی از راههای تفکر، درک خطاهای شناختی مختلف است. مثلا narrative fallacy, herd mentality و ... . شناخت این خطاها باعث میشه پایههای اصلی ذهن ما جابجا بشه و تفکر نقادانه رو یاد بگیریم. این میتونه به جای اضافه کردن به ارتفاع یادگیری، پایههای یادگیری رو جابجا، قوی، یا متفاوت کنه و به یادگیری ما وسعت بده. که خودش باعث ایجاد توانایی برای ساختن و جمعآوری اطلاعات بیشتر روی هم میشه.
سلسلهمراتبی تنها (hierarchical individual)
مثال؛ شاگرد و معلم، معلم درس میده، شاگرد همون رو یاد میگیره.
سلسلهمراتبی باهم (hierarchical collective)
مثال؛ کارگروهی سر کلاس. هنوز معلم قدرت بالاتری داره و دستورالعمل رو به هر گروهی میگه.
پراکنده تنهایی (distributed individual)
مثال؛ هرکس به تنهایی میره هرچیزی که میخواد رو یاد میگیره. مثلا شما از یکی از سایتهای آنلاین یه درس مقاله ویدئو و ... رو برای یادگیری خودتون انتخاب میکنین.
پراکنده باهم (distributed collective)
مثال؛ وقتی شما بر اساس علاقه مشترک وارد جمع یا بحثی میشین، هیچ کس برتر از دیگری نیست یا شاید یک نفر کمی بیشتر بدونه، ولی هم با هم در حال یادگیری و بازخورد گرفتن هستن.
در نهايت لازمه كه به خودمون اجازه اشتباه و آسيبپذیر بودن بدیم. زيرا یکی از مفیدترین و شاید در تحلیل نهایی، تنها راه یادگیری، اشتباه کردن هست. اینکه به جای انتظار یادگیری مطلق به خودت اجازه یادگیری در بازه یک بازه زمانی طولانی رو بدی. اگر خودت رو آسیبپذیر نکنی و اشتباه نکنی، یادگیری شکل نمیگیره. البته مهمه که ببینیم تو هربار اشتباه کردن داریم به خودمون چی میگیم و چطور دادهها رو برای مغزتون به توضیح میدیم.
اين متن برای سایت بیستتاسی تهیه شده است.